۵. اصولی که دیگر عقاید به منزله فروع و شاخههای آن است و میتوان همه عقاید دین را در ذیل آنها قرار داد.۱
۶. عقایدی که در فرقهای از فرق اسلامی، به عنوان مشترکات آنها و یا عقاید خاص و ویژه آنها مطرح است.۲
۷. آن دسته از آموزههای دینی که در متون مقدس به عنوان اصل و اساس از آنها یاد شده است. مثل «توحید» و «عدل».۳
۸. معارفی که در متون دینی مورد تاکید قرار گرفته و بارها از آنها یاد شده است که نشانگر اهمیت خاص آنهاست. مانند وجود فرشتگان، و قضا و قدر الهی.
به نظر میرسد آثار و لوازمی که از اصول دین مورد نظر است، منشأ این اختلافنظرها شده است. گاه تعیین ایمان و کفر افراد مورد نظر است و گاه وارد شدن در فرقهای خاص. زمانی مشخص ساختن واجبات اعتقادی مقصود است و زمانی بیان شرایط تصدیق گزارهای خاص و همین طور آثار دیگری از اصول دین. در اینجا نیز متناسب با بحث اصلی در این کتاب که چگونگی استفاده از متون دینی و دستهبندی این متون و از همه مهمتر (حجیت متون دینی در علم کلام) است، و نیز با توجه به مفهوم واژه «اصول»، اصول دین به این صورت تعریف میشود: «آن دسته از معارف اعتقادی که واجب است به صورت یقینی شناخته شوند و مورد تصدیق و التزام قرار گیرند، خواه این شناخت از راه عقل حاصل شده باشد، خواه از راه نقل».
این تعریف با مفهوم اصول دین به معنای اصول اعتقادات نیز سازگار است چرا که اعتقادات، پایه و زیربنای اعمال جوارحی است و اصول اعتقادات، زیربنای اعتقادات و در نتیجه زیربنای همه آموزههای دین است. بنابراین از یک سو همه مسلمانان باید به این اصول علم داشته باشند و از سوی دیگر لازم است به این اصول اعتقاد یقینی داشت.البته تعریف برگزیده، مفهوما یا مصداقا با اکثر تعاریف ذکر شده مطابقت دارد.
1.. سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، صص۱۶۵و۱۶۶.
2.. به نظر مىرسد ملاک اصول پنجگانه معتزله همین مطلب باشد.
3.. شیخ صدوق، معانى الاخبار، ص۱۱.