البته عقل گاه در معنای اصطلاحی خاص نیز به کار میرود که در بحث روش عقلی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
متکلّمان اسلامی چنان که اشاره شد در تعریف علم کلام به دو جنبه «استنباط عقاید دینی» و «اثبات این عقاید و دفاع از آنها» اشاره کردند۱ و در عمل نیز همین دو کار عمده را، که هر یک دارای مراحلی است، انجام دادهاند؛۲ هرچند، به دلیل ضرورت پاسخگویی به مخالفان، معمولاً جنبه دوم، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
آنان با قطع نظر از اختلافی که در چگونگی اثبات خدا و راه وصول به «معرفة الله» دارند، پس از اثبات وجود خدا و نبوت خاصه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در استنباط عقاید دینی به دو منبع عقل و وحی توسل میجویند؛ البته در میزان استفاده از این دو منبع، در میان ایشان گرایشهای مختلفی وجود دارد. برخی متکلمان، همچون معتزله، تا آنجا پیش رفتهاند که همه معارف اعتقادی را عقلی دانسته و نقش وحی را تأیید و ارشاد حکم عقل پنداشتهاند.۳ برخی دیگر، چون اشاعره، همه واجبات و هرگونه حسن و قبح را نقلی دانسته۴ و نقش اصلی عقل را دفاع از معارف دینی میدانند. اهل حدیث و افرادی چون احمد بن حنبل و مالک بن انس که تنها مصدر اعتقاد را کتاب و سنّت دانسته و از هر گونه تکلم در مسائل اعتقادی احتراز میجستند.۵ در میان متکلّمان امامیه اگرچه در اصل حجیّت عقل و وحی اختلافی نبوده، اما همواره گرایشهای مختلفی در این باره وجود داشته است.
به هر حال روشن است که برای اثبات حجیّت قرآن و روایات ابتدا باید وجود خداوند و نبوّت را اثبات کرده تا بتوانیم از وحی استفاده کنیم و این کار با بهرهگیری از عقل و
1.. ر.ک: سعد الدین تفتازانى، شرح المقاصد، ج۱، ص۱۶۳؛ میر سید شریف جرجانى، شرح المواقف، ج۱، ص۳۴؛ عبدالرزاق لاهیجى، شوارق الالهام، ص۵؛ عبدالرزاق لاهیجى، گوهر مراد، صص۱۸و۲۰؛ جعفر آل یاسین، الفارابى فى حدوده و رسومه، ص۳۱۹.
2.. رضا برنجکار، معرفت فطرى خدا، ص۱۳۹.
3.. شهرستانى، ملل و نحل، ج۱، ص۴۲.
4.. همان، صص۱۰۱ و۱۰۲.
5.. محمّد ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص۴۶۱.