از این بحث روشن میشود که مبحث تعارض عقل و نقل با بحث تعیین محدوده عقل و نقل مرتبط است. اگر حوزه عمل عقل مستقل از وحی و نقل روشن باشد، در خصوص تقدیم یکی بر دیگری میتوان قضاوت کرد، زیرا در واقع یکی از دو دلیل حجت است و دلیل دیگر در محدوده ای خارج از توان او تنظیم شده و قطعاً دچار مشکل است.
حال اگر فرض کنیم عقل در محدوده کارکرد مستقل خود به مطلبی به صورت یقینی رسیده است؛ مثلاً عقل حکم میکند که ۴= ۲×۲ یا ظلم و تکلیف بمالایطاق و جبر باطل است، اما با وجود آن نقل یقینی یا اطمینانی بر خلاف این امور حکم کرده است و این تعارض مستقر میباشد، روشن است که در اینجا باید حکم به تقدیم دلیل عقلی بر دلیل نقلی نمود، زیرا نقل بر اساس عقل به اثبات رسیده است و اگر کسی نقل را بر عقل مقدم کند، پایه و اساس نقل را که عقل باشد نقض کرده و در واقع نقل را نیز نقض نموده است که خلاف فرض اوست.
فطرت
در مباحث مقدماتی بیان شد که منظور از روش عقلی و نیز عقل، معنای عام آن، یعنی روش غیرنقلی و معارف معتبر غیرنقلی است. بنابراین فطرت نیز زیرمجموعه عقل خواهد بود. اما به دلیل اهمیت بحث فطرت به اختصار درباره آن بحث میشود و توضیح بحث را به نوشتههایی که پیش از این درباره فطرت منتشر شده، ارجاع میشود.۱
معنای اصلی فطرت در لغت، آغاز است۲ ؛ به همین مناسبت، به معنای «خلق» نیز بهکار میرود؛ چون خلق چیزی، به معنای ایجاد آن چیز و آغاز وجود و تحقق شیء است. ابنعباس میگوید: