حکم و موضوع، به روشنی درک میکند که مقصود از «ید» در جمله (ید الله فوق ایدیهم)۱ قدرت و حمایت است نه دست ظاهری.
نکته دیگر این که گاه عقل با منطق و دلیل نقلی و گاه با مدلول التزامی نقل متعارض میشود. صورت اخیر نیز در بحث تعارض داخل است، مشروط به این که مدلول التزامی تحت عنوان نص یا عنوان ظاهر قرار گیرد، به نحوی که عرفاً نص یا ظهور بر آن اطلاق شود.
نکته دیگر این که در بحث تعارض، منظور از قطع و ظن، نوعی است نه شخصی. ممکن است شخصی از صدها روایت به قطع نرسد، اما شخص دیگر با یک روایت قاطع شود. منظور هیچ یک از اینها در این بحث نیست بلکه قطع و ظنی که انسانهای طبیعی و متعارف به آن میرسند منظور نظر است.
نکته دیگر این که در بحث تعارض، فرد در مقام قضاوت قرار دارد و در مقام قاطع نمیباشد. توضیح اینکه تعارض عقل قطعی و نقل قطعی اگر به مقام قاطع برگردانده شود، تعارض رخ نمیدهد، زیرا معنا ندارد که شخصی از راه عقل مثلاً به حدوث جهان و از راه نقل به قدم جهان یقین کند. اگر حدوث عالم را صد درصد درست میداند، دیگر ممکن نیست قدم عالم را نیز صد درصد درست بداند. بنابراین بحث تعارض دلایل قطعی در مقام قضاوت مطرح میشود و قطع دو طرف شأنی است. یعنی هر یک از دو دلیل شأنیت قطع نوعی را دارند، حتی در خصوص تعارض قطع وظن هم مطلب از همین قرار است چون معنا ندارد که شخصی حدوث عالم را صد درصددرست بداند و قدم عالم را هشتاد درصددرست بداند.
حل تعارض
بر اساس مباحث قبلی، تعارض عقل و نقل دو صورت دارد: تعارض عقل قطعی با نقل اطمینانی و تعارض عقل قطعی با نقل قطعی.