زندگی دنیوی دارد که اگر انسانها بر اساس این برنامه عمل کنند نه تنها در دنیا سعادتمند خواهند بود، بلکه به سعادت اخروی و ابدی نیز دست خواهند یافت.
بر این اساس اگر عقلِ ابزاری در راستای تحقق این طرح و برنامه که منطبق بر عقل نظری و عملی و آموزههای دینی است، گام بردارد و معاش دنیوی را در چارچوب این برنامه تنظیم نماید، وظیفه دینی خود را انجام داده است. البته این مطلب به این معنا نیست که حاصل کار، بخشی از دین است، بلکه منظور این است که کاری دینی انجام شده و حاصل کار به نسبتی که مبتنی بر معارف دینی باشد، دینی است.
در این راستا کاری که عقل ابزاری انجام میدهد این است که معارف دینی را که با عقل نظری و عملی و استنباطی به دست آمده به زندگی عملی انسان گسترش میدهد و این کار را با تولید علوم مختلف و به خصوص علوم انسانی که درصدد مدیریت و تدبیر زندگی دنیوی است به انجام میرساند. البته در این علوم از عقل نظری و تجربی نیز استفاده میشود.
ارتباط این کارکرد عقل ابزاری در دین با علم کلام این است که علم کلام در صدد دفاع ا ز دین است و کارکرد عقل ابزاری به معنای ذکر شده نوعی دفاع از دین است، زیرا عقل ابزاری با طراحی الگوی دینی زندگی و پیشرفت، توانمندی و برتری دین نسبت به دیگر مکاتب را در عرصه عمل به اثبات میرساند و نشان میدهد که زندگی بر اساس آموزههای دینی بهتر از زندگی بر اساس آموزههای غیر دینی است و بدین سان مصداق این حدیث خواهد بود که : «کونوا دعاةً الی أنفسکم بغیرِ ألسنتکم»۱ ؛ بدون زبان و گفتارتان به سوی [دین] خودتان دعوت کننده باشید. این مطلب بیانگر تعامل کلام و علوم انسانی است، نه به این معنا که علوم انسانی بخشی از علم کلام است.
کارکرد ششم عقل در معارف دینی این است که عقل نظری و عقل عملی پس از این که خداوند و پیامبر و دین و وحی را اثبات کرد و نقش مفتاحی خود را ایفا نمود، در ادامه راه نیز در کنار وحی به فعالیت خود ادامه میدهد. این فعالیت را می توان نقش تکمیلی