469
شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج1

۵ / ۲ - ۶

تلاش‏هاى بى‏حاصل براى آوردنِ مانند قرآن‏

۳۰۸.البداية و النهاية: خليفة بن حنّاط و محمّد بن جرير و گروهى از پيشينيان گفته‏اند: جنگ يَمامه ، در سال يازدهم و به گفته ابن قانع، در آخر اين سال ، صورت گرفت ؛ امّا واقدى و ديگران ، آن را در سال دوازدهم [هجرى ]دانسته‏اند. اين دو روايت را به اين صورت مى‏توان با هم سازش داد كه: آغاز اين جنگ ، در سال يازدهم و پايانش در سال دوازدهم [هجرى‏] بوده است . و خداوند داناتر است !
هنگامى كه نمايندگان بنى حَنيفه ، نزد ابو بكر آمدند، ابو بكر به ايشان گفت: چيزى از قرآن مُسَيلَمه را برايمان بخوانيد.
آنها گفتند: ما را معاف بدار ، اى خليفه پيامبر خدا ! ابو بكر گفت: نمى‏شود.
گفتند: او (مسيلمه) مى‏گفت: «اى قورباغه ، دختر دو قورباغه ! قور قور كن كه شما اهل قور قوريد . نه آبى را تيره مى‏گردانى، و نه نوشنده‏اى را باز مى‏دارى . سرت در آب است و دُمَت ، در گِل» ، و مى‏گفت: «سوگند به زنان بذرافشان ! سوگند به زنان دروگر ! سوگند به زنان بوجار كننده گندم ! سوگند به زنان آرد كننده ! سوگند به زنان نان‏پز ! سوگند به زنان تريد كننده ! سوگند به زنان لقمه‏گير، از پيه آب شده و روغن، كه شما بر چادرنشينان ، برترى داده شده‏ايد و شهرنشينان ، از شما پيشى نگرفته‏اند! از رفيقتان ، دفاع كنيد و به مستمند ، پناه دهيد و با داغ‏ديده ، همدردى كنيد» . سپس از اين قبيل ياوه‏ها - كه حتّى كودكان كوى و برزن هم از گفتن آنها شرم مى‏كنند - ، گفتند .
مى‏گويند: ابو بكر به آنها گفت: اى بدبخت‏ها ! [مُسَيلَمه ]خِردهاى شما را به كجا مى‏برد؟! اين گونه سخنان ، از وحى سر نمى‏زند .
از ديگر سخنان مُسَيلَمه ، اين بود: «سوگند به فيل ! چه آگاهت كرد از فيل ؟! خرطومى دارد طويل» . و مى‏گفت: «سوگند به شب تار، و گرگ درنده، كه بنى اسد ، هيچ تَر و خشكى را نبُريده‏اند!» .
نيز اين سخن او كه پيش‏تر گذشت: «راستى كه خدا را بر زن باردار ، لطف و نعمتى است . بُرون آورده از او ، موجودى دوان، از ميان پرده صفاق و احشا» .
و چيزهاى ديگرى از اين قبيل سخنان سخيف و ركيك و خُنك و نفرت‏انگيز.
ابو بكر بن باقلانى ، در كتاب إعجاز القرآن خود ، چيزهايى از گفته‏هاى اين نادانانِ مدّعىِ پيامبرى، مانند: مُسَيلَمه، طُلَيحه، اَسوَد، سَجاح و ديگران، آورده است كه نشانگر سستى خِرد آنان و خِرد كسانى است كه در گم‏راهى و هلاكت ، از آنان پيروى كرده‏اند.
در باره عمرو بن عاص نيز روايت كرديم كه وى ، در دوره جاهلى خود [يعنى زمانى كه هنوز مسلمان نشده بود] ، نزد مُسَيلَمه رفت. مُسَيلَمه به او گفت: در اين مدّت ، چه چيز بر دوست شما ، نازل شده است؟
عمرو به او گفت: سوره‏اى كوتاه و رسا ، بر او نازل گشته است. مُسَيلَمه گفت: آن چيست؟ عمرو گفت: سوره (سوگند به عصر ، كه به راستى ، انسان ، دست‏خوشِ زيان است ، مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند و همديگر را به حق ، سفارش و به شكيبايى ، توصيه كرده‏اند) بر او ، فرو فرستاده شده است.
مُسَيلَمه ، لَختى در انديشه شد . آن گاه ، سرش را بلند كرد و گفت: مانند آن ، بر من نيز نازل شد !
عمرو گفت: آن چيست؟
مُسَيلَمه گفت: «اى خرگوش ! ۱ اى خرگوش ! تو در حقيقت ، دو گوش و يك سينه ( / ورودى و خروجى) هستى و بقيّه‏ات ، سوراخْ سُنبه است» .
سپس گفت: نظرت چيست ، اى عمرو؟
عمرو گفت: به خدا سوگند ، خودت مى‏دانى كه من مى‏دانم تو ، دروغ مى‏گويى .

1.واژه «وَبَر» - كه در متن عربى حديث آمده ، به معناى وَنَك شامى و خرگوش رومى است . در برخى منابع، واژه‏هاى «اُذنان» و «صَدر» آمده است كه به معناى ياد شده است و در برخى ، «إيراد» و «صَدر» آمده كه احتمال دارد اشاره به ورودى (دهان) و خروجى (مقعد) باشد.


شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج1
468

۵ / ۲ - ۶

الجُهودُ اليائِسَةُ فِي الإِتيانِ بِمِثلِ القُرآنِ‏

۳۰۸.البداية والنهاية: قالَ خَليفَةُ بنُ حَنّاطٍ ومُحَمَّدُ بنُ جَريرٍ وخَلقٌ مِنَ السَّلَفِ: كانَت وَقعَةُ اليَمامَةِ في سَنَةِ إحدى‏ عَشرَةَ ، وقالَ ابنُ قانِعٍ: في آخِرِها ، وقالَ الواقِدِيُّ وآخَرونُ: كانَت في سَنَةِ ثِنتَي عَشرَةَ ، وَالجَمعُ بَينَها أنَّ ابتِداءَها في سَنَةِ إحدى‏ عَشرَةَ ، وَالفَراغَ مِنها في سَنَةِ ثِنتَي عَشرَةَ ، وَاللَّهُ أعلَمُ.
ولَمّا قَدِمَت وُفودُ بَني حَنيفَةَ عَلَى الصِّدّيقِ قالَ لَهُم: أسمِعونا شَيئاً مِن قُرآنِ مُسَيلِمَةَ ، فَقالوا: أوَ تُعفينا يا خَليفَةَ رَسولِ اللَّهِ؟ فَقالَ : لا بُدَّ مِن ذلِكَ .
فَقالوا : كانَ يَقولُ : يا ضِفدَعُ بِنتُ الضِّفدَعَينِ ، نُقّي لَكَم تَنُقّين ۱ ، لَا الماءَ تُكَدِّرينَ وَلا الشّارِبَ تَمنَعينَ ، رَأسُكِ فِي الماءِ ، وذَنَبُكَ فِي الطّينِ .
وكانَ يَقولُ: وَالمُبَذِّراتِ زَرعاً ، وَالحاصِداتِ حَصداً ، وَالذّارِياتِ قَمحاً ، وَالطّاحِناتِ طَحناً ، وَالخابِزاتِ خَبزاً ، وَالثّارِداتِ ثَرداً ، وَاللّاقِماتِ لَقماً ، إهالَةً وسَمناً ، لَقَد فُضِّلتُم عَلى‏ أهلِ الوَبَرِ ، وما سَبَقَكُم أهلُ المَدَرِ ، رفيقَكُم فَامنَعوهُ ، وَالمُعتَرَّ فَآووُه ، وَالنّاعِيَ فَواسوهُ .
وذَكَروا أشياءَ مِن هذِهِ الخُرافاتِ الَّتي يَأنَفُ مِن قَولِهَا الصِّبيانُ وهُم يَلعَبونَ ، فَيُقالُ: إنَّ الصِّدّيقَ قالَ لَهُم: وَيحَكُم! أينَ كانَ يَذهَبُ بِقَولِكُم؟ ۲ إنَّ هذَا الكَلامَ لَم يَخرُج مِن إلٍّ.
وكانَ يَقولُ: وَالفيلُ ، وما أدراكَ مَا الفيلُ ، لَهُ زَلّومٌ طَويلٌ . وكانَ يَقولُ: وَاللَّيلِ الدّامِسِ ، وَالذِّئبِ الهامِسِ ، ما قَطَعَت أسَدٌ مِن رطبٍ ولا يابِسٍ .
وتَقَدَّمَ قَولُهُ: لَقَد أنعَمَ اللَّهُ عَلَى الحُبلى‏ ، أخرَجَ مِنها نَسمَةً تَسعى‏ ، مِن بَينِ صِفاقٍ وحَشىً . وأشياءُ مِن هذَا الكَلامِ السَّخيفِ الرَّكيكِ البارِدِ السَّميجِ.
وقَد أورَدَ أبو بَكرِ بنُ الباقِلانِيِّ في كتابِهِ «إعجازُ القُرآنِ» أشياءَ مِن كَلامِ هؤُلاءِ الجَهَلَةِ المُتَنَبِّئينَ ؛ كَمُسَيلِمَةَ وطُلَيحَةَ وَالأَسوَدِ وسَجاحَ وغَيرِهِم ، مِمّا يَدُلُّ عَلى‏ ضَعفِ عُقولِهِم وعُقولِ مَنِ اتَّبَعَهُم عَلى‏ ضَلالِهِم ومَحالِهِم.
وقَد رَوَينا عَن عَمرِو بنِ العاصِ أنَّهُ وَفَدَ إلى‏ مُسَيلِمَةَ في أيّامِ جاهِلِيَّتِهِ ، فَقالَ لَهُ مُسَيلِمَةُ: ماذا اُنزِلَ عَلى‏ صاحِبِكُم في هذَا الحينِ؟ فَقالَ لَهُ عَمرٌو: لَقَد اُنزِلَ عَلَيهِ سورَةٌ وَجيزَةٌ بَليغَةٌ ، فَقالَ: وما هِيَ؟ قالَ: اُنزِلَ عَلَيهِ (وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَنَ لَفِى خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِ‏ّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ ) .
قالَ: فَفَكَّرَ مُسَيلِمَةُ ساعَةً ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ: ولَقَد اُنزِلَ عَلَيَّ مِثلُها ، فَقالَ لَهُ عَمرٌو: وما هِيَ؟ فَقالَ مُسَيلِمَةُ: يا وَبَرُ يا وَبَرُ ، إنَّما أنتَ إيرادٌ وصَدَرٌ ، وسائِرُكَ حَفرُ نُقَرٍ.
ثُمَّ قالَ: كَيفَ تَرى‏ يا عَمرُو؟
فَقالَ لَهُ عَمرٌو: وَاللَّهِ إنَّكَ لَتَعلَمُ أنّي أعلَمُ أنَّكَ تَكذِبُ. ۳

1.في المصدر : «نقين» ، وهو تصحيف (اُنظر : تمهيد الأوائل للباقلاني : ص ۱۸۲ ، إعجاز القرآن للباقلاني : ص ۱۵۷ ، الفائق في غريب الحديث : ج ۳ ص ۳۲۴ وغيرها) .

2.كذا ، والظاهر أنّ الصواب : «بعقولكم» .

3.البداية والنهاية : ج ۶ ص ۳۲۶ .

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج1
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 123688
صفحه از 500
پرینت  ارسال به