373
شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج1

۲۴۸.السيرة النبويّة ، ابن هشام - به نقل از محمّد بن كعب قَرَظى -:برايم نقل شد كه عُتبة بن ربيعه - كه رئيس بود - ، روزى در انجمن قريش نشسته بود و پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نيز تنها در مسجد نشسته بود . گفت : اى جماعت قريش ! چه طور است نزد محمّد بروم و با او سخن بگويم و پيشنهادهايى به وى دهم ؟ شايد يكى از آنها را بپذيرد و هر كدام از آنها را خواست ، به وى مى‏دهيم و از ما دست بر مى‏دارد ؟ اين ، زمانى بود كه حمزه اسلام آورده بود و ياران پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله رو به افزايش و فزونى بودند . قريشيان گفتند : باشد ، اى ابو وليد ! برو و با او صحبت كن .
عتبه نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رفت و در كنار پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نشست و گفت : اى برادرزاده ! چنان كه خود مى‏دانى ، تو در ميان ما ، از موقعيت خانوادگى و جايگاه نَسَبى والايى برخوردارى و اكنون ، براى قوم خود ، امر بزرگى را آورده‏اى كه به سبب آن ، اتّحاد آنان را از هم گسيخته‏اى و نسبت بى‏خردى و سفاهت به ايشان مى‏دهى و از خدايان و دين آنان ، خُرده مى‏گيرى و گذشتگان آنان را كافر مى‏خوانى . اينك ، به من گوش كن . پيشنهادهايى را به تو مى‏دهم . در باره آنها بينديش . شايد يكى از آنها را بپذيرى .
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به او فرمود : «بگو ، اى ابو وليد ! مى‏شنوم» .
گفت : اى برادرزاده ! اگر هدفت از اين چيزى كه آورده‏اى ، پول و ثروت است ، ما براى تو از دارايى‏هاى خويش ، چندان گِرد مى‏آوريم كه ثروتمندترينِ ما شوى . اگر در پىِ رياست [و بزرگى ]هستى ، تو را رئيس خود قرار مى‏دهيم تا جايى كه بدون نظر تو ، دست به هيچ كارى نزنيم . اگر در پى پادشاهى هستى ، تو را پادشاه خود مى‏گردانيم ، و اگر اين چيزى كه نزد تو مى‏آيد ، جن است و آن را مى‏بينى و نمى‏توانى از خودت دورش گردانى ، برايت در پىِ معالجه بر مى‏آييم و هزينه آن را از اموال خود مى‏پردازيم تا تو را از آن ، بهبود بخشيم ؛ چراكه ، گاه جن بر انسان چيره مى‏آيد و بايد آن را مداوا كرد (يا سخنى شبيه آن گفت) .
چون سخنان عتبه به پايان رسيد ، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله كه به حرف‏هاى او گوش مى‏داد . فرمود : «تمام شد ، اى ابو وليد ؟». گفت : آرى .
فرمود : «حالا تو از من بشنو» . عتبه گفت : مى‏شنوم .
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود : (به نام خداى بخشاينده مهربان . حا . ميم ! فرو فرستاده‏اى است از سوى بخشاينده مهربان . كتابى است كه آيات آن به روشنى بيان شده . قرآنى است به زبان عربى، براى مردمى كه مى‏دانند . مژده دهنده‏اى است و بيم دهنده‏اى ؛ ليكن بيشتر آنان روى‏گردان شدند . در نتيجه نمى‏شنوند . و گفتند : دل‏هاى ما از آنچه ما را به سوى آن مى‏خوانى ، سخت محجوب است) .
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به تلاوت آيات براى او ادامه داد . عتبه با شنيدن اين آيات از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، خاموش شد و دست‏هايش را به كمرش زد و به آنها تكيه داد و به گوش دادن پرداخت . پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به [آيه‏] سجده رسيد و به سجده رفت . سپس فرمود : «اى ابو وليد ! شنيدى آنچه را شنيدى . اينك ، خود مى‏دانى» .
عتبه برخاست و به طرف دوستانش رفت . آنها به يكديگر گفتند : به خدا سوگند مى‏خوريم كه ابو وليد با غير آن حالتى كه رفت ، نزد شما مى‏آيد . چون نزد ايشان نشست ، گفتند : چه خبر ، اى ابو وليد ! گفت : خبر، اين كه سخنى شنيدم كه به خدا سوگند ، هرگز مانند آن را نشنيده بودم . به خدا سوگند ، نه شعر است ، نه افسون و نه پيشگويى . اى جماعت قريش ! از من ، اطاعت كنيد و اين يك مورد را به حرف من ، گوش كنيد . اين مرد را به كار خود ، وا گذاريد و از او كناره گيريد ؛ زيرا - به خدا سوگند - در سخنى كه از او شنيدم ، خبرى بزرگ نهفته است . بنا بر اين ، اگر عرب او را از بين بردند ، به دست ديگران ، از او آسوده گشته‏ايد ، و اگر او بر عرب پيروز گشت ، حاكميت او ، حاكميت شماست و عزّت او ، عزّت شما خواهد بود و شما به واسطه او ، خوش‏بخت‏ترينِ مردمان خواهيد شد .
آنها گفتند : اى ابو وليد ! به خدا سوگند كه با زبانش ، تو را هم افسون كرده است .
ابو وليد گفت : اين ، نظر من در باره اوست . اينك خود دانيد كه چه كنيد .


شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج1
372

۲۴۸.السيرة النبويّة لابن هشام عن محمّد بن كعب القرظيّ : حُدِّثتُ أنَّ عُتبَةَ بنَ رَبيعَةَ - وكانَ سَيِّداً - قالَ يَوماً وهُوَ جالِسٌ في نادي قُرَيشٍ ، ورَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله جالِسٌ فِي المَسجِدِ وَحدَهُ : يا مَعشَرَ قُرَيشٍ ، ألا أقومُ إلى‏ مُحَمَّدٍ فَاُكَلِّمَهُ وأعرِضَ عَلَيهِ اُموراً لَعَلَّهُ يَقبَلُ بَعضَها فَنُعطيهِ أيَّها شاءَ ، و يَكُفُّ عَنّا؟ و ذلِكَ حينَ أسلَمَ حَمزَةُ و رَأَوا أصحابَ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يَزيدونَ و يَكثُرونَ ، فَقالوا : بَلى‏ يا أبَا الوَليدِ! قُم إلَيهِ فَكَلِّمهُ .
فَقامَ إلَيهِ عُتبَةُ حَتّى‏ جَلَسَ إلى‏ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ، فَقالَ : يَابنَ أخي! إنَّكَ مِنّا حَيثُ قَد عَلِمتَ ؛ مِنَ السِّطَةِ ۱ فِي العَشيرَةِ ، وَ المَكانِ فِي النَّسَبِ ، و إنَّكَ قَد أتَيتَ قَومَكَ بِأَمرٍ عَظيمٍ فَرَّقتَ بِهِ جَماعَتَهُم ، و سَفَّهتَ بِهِ أحلامَهُم ، و عِبتَ بِهِ آلِهَتَهُم و دينَهُم ، و كَفَّرتَ بِهِ مَن مَضى‏ مِن آبائِهِم ، فَاسمَع مِنّي أعرِض عَلَيكَ اُموراً تَنظُرُ فيها لَعَلَّكَ تَقبَلُ مِنها بَعضَها.
قالَ : فَقالَ لَهُ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله : قُل - يا أبَا الوَليدِ - ، أسمَع.
قالَ : يَابنَ أخي! إن كُنتَ إنَّما تُريدُ بِما جِئتَ بِهِ مِن هذَا الأَمرِ مالاً جَمَعنا لَكَ مِن أموالِنا حَتّى‏ تَكونَ أكثَرَنا مالاً ، و إن كُنتَ تُريدُ بِهِ شَرَفاً سَوَّدناكَ عَلَينا ، حَتّى‏ لا نَقطَعُ أمراً دونَكَ ، و إن كُنتَ تُريدُ بِهِ مُلكاً مَلَّكناكَ عَلَينا ، و إن كانَ هذَا الَّذي يَأتيكَ رَئِيّاً ۲ تَراهُ لا تَستَطيعُ رَدَّهُ عَن نَفسِكَ ، طَلَبنا لَكَ الطِّبَّ ، و بَذَلنا فيهِ أموالَنا حَتّى‏ نُبرِئَكَ مِنهُ ، فَإِنَّهُ رُبَّما غَلَبَ التّابِعُ عَلَى الرَّجُلِ حَتّى‏ يُداوى‏ مِنهُ - أو كَما قالَ لَهُ - .
حَتّى‏ إذا فَرَغَ عُتبَةُ ، و رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يَستَمِعُ مِنهُ ، قالَ : أقَد فَرَغتَ يا أبَا الوَليدِ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : فَاسمَع مِنّي ، قالَ : أفعَلُ . فَقالَ : (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ حم * تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * كِتَبٌ فُصِّلَتْ ءَايَتُهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ * بَشِيرًا وَ نَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ * وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا فِى أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ) ۳ ثُمَّ مَضى‏ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله فيها يَقَرؤُها عَلَيهِ . فَلَمّا سَمِعَها مِنهُ عُتبَةُ أنصَتَ لَها و ألقى‏ يَدَيهِ خَلفَ ظَهرِهِ مُعتَمِداً عَلَيهِما يَسمَعُ مِنهُ ، ثُمَّ انتَهى‏ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله إلَى السَّجدَةِ مِنها ، فَسَجَدَ ، ثُمَّ قالَ : قَد سَمِعتَ - يا أبَا الوَليدِ - ما سَمِعتَ ، فَأَنتَ وذاكَ .
فَقامَ عُتبَةُ إلى‏ أصحابِهِ ، فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : نَحلِفُ بِاللَّهِ لَقَد جاءَكُم أبُو الوَليدِ بِغَيرِ الوَجهِ الَّذي ذَهَبَ بِهِ . فَلَمّا جَلَسَ إلَيهِم قالوا : ما وَراءَكَ يا أبَا الوَليدِ؟
قالَ : وَرائي أنّي قَد سَمِعتُ قَولاً وَاللَّهِ ما سَمِعتُ مِثلَهُ قَطُّ ، وَاللَّهِ ما هُوَ بِالشِّعرِ ولا بِالسِّحرِ و لا بِالكِهانَةِ ، يا مَعشَرَ قُرَيشٍ ، أطيعوني وَ اجعَلوها بي ، و خَلّوا بَينَ هذَا الرَّجُلِ و بَينَ ما هُوَ فيهِ فَاعتَزِلوهُ ، فَوَاللَّهِ لَيَكونَنَّ لِقَولِهِ الَّذي سَمِعتُ مِنهُ نَبَأٌ عَظيمٌ ، فَإِن تُصِبهُ العَرَبُ فَقَد كُفيتُموهُ بِغَيرِكُم ، و إن يَظهَر عَلَى العَرَبِ فَمُلكُهُ مُلكُكُم و عِزُّهُ عِزُّكُم ، و كُنتُم أسعَدَ النّاسِ بِهِ . قالوا : سَحَرَكَ وَاللَّهِ يا أبَا الوَليدِ بِلِسانِهِ ، قالَ : هذا ، رَأيي فيهِ ، فَاصنَعوا ما بَدا لَكُم . ۴

1.وَسَطتُ القَومَ أسِطُهم سِطَةً : أي توسَّطتهم . وفلانٌ وسيط في قومه : إذاكان أوسَطَهُم نَسَباً وأرفَعَهُم محلاًّ (الصحاح : ج ۳ ص ۱۱۶۷ «وسط» ) .

2.الرَّئيُّ : هو التابع من الجنّ بوزن كَمِيّ ، سمّي به لأنّه يتراءى‏ لمتبوعه (النهاية : ج ۲ ص ۱۷۸ «رأى‏») .

3.فصّلت : ۱ - ۵ .

4.السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۱ ص ۳۱۳ ، تفسير ابن كثير : ج ۷ ص ۱۵۱ ، دلائل النبوّة للبيهقي : ج ۲ ص ۲۰۴ نحوه ، كنز العمّال : ج ۱۲ ص ۳۹۸ ح ۳۵۴۲۸ .

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج1
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 123895
صفحه از 500
پرینت  ارسال به