هان، اى حوزههاى علميه و دانشگاههاى اهل تحقيق! به پاخيزيد و قرآن كريم را از شرّ جاهلان متنسِّك و عالمان متهتّك ۱ كه از روى علم و عمد، به قرآن و اسلام، تاخته[اند] و مىتازند، نجات دهيد و اين جانب، از روى جِد ، نه تعارف معمولى ، مىگويم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت، تأسف دارم . و شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزهها و دانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن، بيدار كنيد . تدريس قرآن در هر رشتهاى از آن را مَحطّ نظر ۲ و مقصد اعلاى خود قرار دهيد . مبادا خداى ناخواسته در آخر عمر - كه ضعف پيرى بر شما هجوم كرد - ، از كردهها پشيمان و تأسف بر ايام جوانى بخوريد، همچون نويسنده . ۳
شايان ذكر است كه مشابه آنچه در پايان فرمايش امام خمينى قدس سرّه آمده ، در سخنان ديگر بزرگان (مانند : فيض كاشانى و ملا صدرا) ۴ نيز به گونهاى
1.اشاره است به حديثى از امام صادق عليه السلام كه فرمود: «قَطَعَ (/قَصَمَ) ظَهرى اثنانِ: عالِمٌ مُتَهَتِّكٌ و جاهلٌ مُتَنَسِّكٌ؛ دو گروه، پشت مرا شكستند: عالمان بى تقوا و جاهلانِ پايبند به ظواهر شرع» (عوالى اللآلى: ج ۴ ص ۷۷، معدن الجواهر: ص ۲۶).
2.مورد توجه ؛ منظور نظر .
3.صحيفه امام : ج ۲۰ ص ۹۱ - ۹۳ (پيام امام به حجاج بيت اللَّه الحرام در ۱۶ مرداد ۱۳۶۵) .
4.صدر المتألّهين در مقدّمه تفسير سوره واقعه (ج ۷ ص ۱۰ - ۱۱) مىنويسد : «من ، پيشترها ، زياد و مكرّر به مطالعه كتابهاى حكيمان صاحبنظر مىپرداختم و به آنها بسيار مراجعه داشتم ، تا جايى كه پنداشتم چيزى هستم . وقتى اندكى بصيرت پيدا كردم و به حالم نگريستم ، ديدم هر چند چيزهايى از صفات خدا و تنزيه او از صفات امكانى و حادث و مقدارى از معاد نفوس انسانها به دست آوردهام ، ليكن از علوم حقيقى و حقايق عينى - كه با ذوق و وجدان ، قابل درك اند - بيگانهام ؛ علومى از شناخت خدا و صفات و اسما و كتابها و فرستادگان او و شناخت نفس و احوال آن ، از قبر و باز زنده شدن و حساب و ميزان و صراط و بهشت و جهنّم و چيزهاى ديگر ، كه حقيقتشان جز با تعليم خداوند و كشف نور نبوّت و ولايت ، قابل فهم و شناخت نيست ... . از اين رو بود كه به يقين دريافتم كه اين حقايق ايمانى ، جز با تصفيه دل از هوس ، و پاك كردن آن از عوارض دنيايى ، و كناره گرفتن از همنشينى با مردمان ، بخصوص زيركان ، و تدبّر در آيات خدا و حديث رسول خدا و خاندانش عليهم السلام و سلوك در راه شايستگان در اين عمر كوتاه باقى مانده ، ميسّر نيست ، در حالى كه راه طولانى است. وقتى ناتوانىام را دريافتم و يقين كردم كه چيزى نيستم ، در حالى كه از پرتو نور ، تنها به سايه بسنده كرده بودم ، به خاطر اضطرار فراوان ، از جانم شرارهاى عظيم برخاست و در دلم شعلهاى از نور افتاد و عنايت ازلى با رحمت خود ، آن محروميت را جبران نمود و مهر ربّانى با اندكى از تابش نورهاى ملكوت به دلم نظر افكند و از درياى جود ، قطرهاى از اسرار وجود بر من افاضه كرد . آشكار كننده نهانها و نوربخش ماهيتها ، حظّ كمى از اسرار آيات و شواهد بيّنات را نصيب من نمود . اين گونه من به رموز تنزيل و حقايق تأويل ، آگاه شدم و با گزينش خداوند و پيامبرش ، آغاز به تفسير برخى سورهها و آيهها كردم و در برطرف كردن حجابها و كشف نقابها از وجوه آيههاى روشن الهى كوشيدم. الحمد للَّه ، ديدم آيههاى قرآن همانند طبقههاى بهشت ، درهايى باز دارند و در آنها ، چهرههايى از حور العين به چشم مىآيد كه به اصحاب كشف و يقين ندا مىدهند : سلام بر شما ! گوارايتان باد ! وارد آن شويد ، براى هميشه . اين گونه بود كه بسيارى از آيهها و سورههاى بلند و كوتاه را تفسير كردم ...». همچنين فيض كاشانى رحمه اللَّه عليه در رساله الإنصاف مىنويسد : «چندى در مطالعه مجادلات متكلّمين خوض نمودم و به آلت جهل در ازالت جهل ، ساعى بودم و چندى در طريق مكالمات متفلسفين به تعلّم و تفهّم پيمودم و يك چند بلندپروازىهاى متصوّفه در اقاويل ايشان ديدم و يك چند در رعونتهاى من عنديّين گرديدم تا آن كه گاهى در تلخيص سخنان طوايف اربع ، كتب و رسائل مىنوشتم و گاهى از براى جمع و توفيق ، بعضى را در بعضى مىسرشتم مِنْ غير تصديق بكلّها و لا عزيمة قلب على جلّها بل أحطت بما لديهم فى ذلك على التمرين زبراً ، فلم أجد فى شىء من إشاراتهم شفاء علّتى و لا فى أدواة عباراتهم بلال غلّتى حتّى خفت على نفسى ... . ثمّ أنبت إلى اللَّه و فوّضت أمرى إلى اللَّه فهدانى اللَّه ببركة متابعة الشرع المبين إلى التعمّق فى أسرار القرآن و أحاديث آل سيّد المرسلين - صلوات اللَّه عليهم - [يعنى : بىآن كه همهاش را تصديق كنم و دلم طالب تمام آنها باشد ، بلكه احاطه پيدا كردم بر تمرين به بخشى از داشتههاى آنان ، و در اشارات آنان ، هيچ شفايى براى بيمارىام ، و در سخنان و عباراتشان ، هيچ مايه رفع تشنگى نيافتم ، تا جايى كه بر خودم نگران شدم ... . سپس به خدا انابه كردم و كارم را به خداوند وا گذاردم و خدا مرا به بركت تبعيت از شرع مبين ، هدايت كرد به ژرفكاوى در رموز قرآن و احاديث خاندان سيّد مرسلين - كه صلوات خداوند بر آنان باد - ](ده رساله : ص ۱۸۳ - ۱۸۴ «الإنصاف»).