به وجود میآیند. مثلاً هر دو اسم اند، نه فعل یا حرف، با این تفاوت که اسم در این کاربرد، ناظر به ذات است و بر خود آن، اطلاق مىشود، مانند زید و شجر که بر خود شخص یا شىء نظر دارد، بر خلاف صفت که بر ذات، به لحاظ اتّصافش به معناى برآمده از مبدأ اشتقاق، اطلاق مىگردد، مانند عالِم که بر ذات به لحاظ اتّصافش به علم، نظر دارد. پس گرچه اسم و صفت در این اصطلاح، هر دو نشانه و علامت اند، ولی اسم، علامتى است که براى ذات چیزى قرار داده مىشود تا آن را بر نماید و معیّن سازد و صفت، حالت و هیئت آن ذات را با نشان و علامتى از آن - که در بُنِ اشتقاقى واژهاش منظور شده - بر مىنماید.
اسما و صفات الهى
در احادیث اسلامى، اسم و صفت در مورد خداوند متعال به یک معنا به کار رفتهاند. مثلاً «سمیع» و «بصیر» در برخى احادیث، صفات خداوند معرّفى شدهاند۱ و در برخى دیگر، اسمهاى او.۲ در برخى احادیث هم تصریح شده است که اسما و صفات خداوند، تفاوتى ندارند. براى نمونه از امام باقر علیه السلام نقل شده است:
۰.إنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ.۳
۰.نامها، صفتهایى هستند که خدا، خود را با آنها توصیف کرده است.
همچنین امام رضا علیه السلام در پاسخ محمّد بنسنان، که از «اسم» پرسیده بود، میفرماید:
۰.صِفَةٌ لِمَوصوفٍ.۴
۰.صفتى براى موصوفى است.۵