دانسته است۱ و در تبیین معناى «ضلالت» مىنویسد:
۰.ضَلَّ یضِلُّ: إذا ضاع... ضَلَلتُ مَكانی: إذا لم تهتدِ له... و ضَلَّ إذا جار عن القصد. و الضَّلال و الضَّلالة مصدران.۲
۰.«ضَلَّ یَضِلُّ» هنگامى به کار میرود که چیزى تباه گردد ... و «ضللتُ مکانى» وقتى به کار مىرود که به آن مکان، راه نیابی ... و «ضلّ» وقتى است که از راه درست و میانه منحرف شود. «الضلال» و «الضلالة» هر دو مصدرند.
ابن فارس نیز در این باره مىگوید:
۰.الضّاد و اللّام أصلٌ صحیح یدلّ على معنى واحد و هو ضَیاع الشیء و ذهابه فی غیر حقّه... و كلُّ جائرٍ عن القصد ضالّ، و الضَّلال و الضَّلالة بمعنى.۳
۰.ضاد و لام، دارای بن معنایی صحیحی است که بر یک معنا دلالت دارد و آن از بین رفتن چیزى و رفتن در مسیرى است که سزاوارش نیست... و هر که راه میانه را کنار بگذارد، ضال است و «ضلال» و «ضلالة» به یک معنا هستند.
در الفروق فی اللّغة نیز آمده است:
۰.و الضَّلال بمعنى الضَّیاع، یقال: هو ضالّ فی قومه؛ أی ضائع، و منه قوله تعالىٰ: (وَ وَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدىٰ)۴ أی لا یعرفون منزلتک.۵
۰.[واژه] «ضلال» به معناى از بین رفتن است. گفته میشود: «هو ضالٌّ فى قومه» یعنى او در قوم خودش تباه شده است. از همین جهت است فرمایش خداوند متعال: (وَ وَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدى) یعنى منزلتت را نمىشناسند.
با توجّه به این که بیشتر قریب به اتّفاق واژهشناسان متقدّم،۶ معناى اصلى مادّه