فرادست به شیوه نافرمانى از او، ۳. تلاش براى رسیدن به آرمانهاى دست نیافتنى، ۴. اهتمام به تحقّق امورى که رهایىبخش نیستند، ۵. چاپلوسى، ۶. غیبت، ۷. شماتت، ۸. قدرتنمایى در تحمیل عقیده، ۹. انجام کارهاى بیهوده، ۱۰. ستم بر زیردستان، ۱۱. کمک به ستمگر، ۱۲. پىجویى امورى که خداوند سبحان در باره آنها سکوت نموده، ۱۳. به زحمت افکندن خود براى پذیرایى از دوستان، ۱۴. استمداد از کسى که اهل امان دادن نیست، ۱۵. اندیشیدن در امور بیفایده، ۱۶. اظهار نظر بدون علم.
با در نظر گرفتن مبدأ اشتقاق «تکلّف» و تأمّل در پیوند آن با ویژگىهایى که براى «متکلّف» ذکر شد، مىتوان به این نتیجه دست یافت که «تکلّف» رفتارى برخاسته از شیفتگى انسان براى دستیابى به هدفى نکوهیده است.
البتّه از آن جا که رفتار متکلّف، بر خلاف مقتضاى عقل و فطرت است، معمولاً با تصنّع و ظاهرسازى همراه است. از این رو، در روایتى از امام على علیه السلام آمده است:
۰.التَّکَلُّفُ مِن أخلاقِ المُنافِقینَ.۱
۰.تکلّف (تصنّع و ظاهرسازى)، از اخلاق دورویان است.
همچنین رفتار بر خلاف مقتضاى عقلى و فطرت، طبعاً توأم با زحمت و مشقّت است، هر چند ممکن است در اثر تکرار، سهل و آسان گردد. بنا بر این، تصنّع و تعسّف، از لوازم غالبىِ فعل متکلّف است. از این رو ممکن است تکلّف، بدون آنها نیز صادق باشد.
اینک با در نظر گرفتن آنچه در تبیین معناى تکلّف بیان شد، باید دید مقصود از اجتناب پیامبر صلی الله علیه و آله از آن، در آیه (قُلْ مَا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُتَکلِّفِینَ؛۲ بگو: من از شما بر این [رسالت] مزد نمیخواهم و من از متکلّفان نیستم) چیست. در این آیه،