(فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَ لَکن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی فِى الصُّدُورِ.۱
۰.در حقیقت، چشمان، کور نیستند؛ بلکه دلهایى که در سینهها هستند، نابینایند).
همان طور که نابیناى ظاهرى از دیدن نور خورشید محروم است، کوردلان نیز نمىتوانند صراط مستقیم و راه روشن را تشخیص دهند؛ راهى که انبیا، مردم را به آن دعوت کردهاند. براى نمونه، یکى از موانع معرفت، تعصّب است. کسى که دچار این بیمارى است، مىخواهد همه، نظریّه باطل او را بی چون و چرا بپذیرند. چنین شخصى نمىتواند حق را هر چند بسیار روشن باشد، بپذیرد. در روایتى از امام على علیه السلام آمده است:
۰.مَن کانَ غَرَضُهُ الباطِلَ لَم یُدرِکِ الحَقَّ وَ لَو کانَ أشهَرَ مِنَ الشَّمسِ.۲
۰.آن که غرضش باطل باشد، حق را در نمییابد، هرچند آشکارتر از خورشید باشد.
از این رو، حتّى پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله نیز نمىتواند کوردلان را به راه روشن زندگى هدایت کند:
۰.(وَ مَا أَنتَ بِهَادِى الْعُمْىِ عَن ضَلٱلَتِهِمْ.۳
۰.و تو نمىتوانى کوردلان را از گمراهیشان برهانى).
امّا کسانى که از بصیرت و بینش باطنى برخوردارند، راه روشنى را که انبیا ارائه کردهاند، به آسانى تشخیص مىدهند و انتخاب مىنمایند.
برخى از روایات که واضح و روشن بودن صراط مستقیم را مطرح کردهاند، به این مقدّمه اشاره دارند، مانند آنچه از امام على علیه السلام نقل شده که فرمود:
۰.إنَّمَا البَصیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ، وَ نَظَرَ فَأَبصَرَ، وَ انتَفَعَ بالعِبَرِ، ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً واضِحاً، یَتَجنَّبُ فیهِ الصَّرعَةَ فِی المَهاوی.۴