مشکل این دسته از مشرکان، آن بود که به توحید افعالی معتقد نبودند. آنها ربوبیّت خدا را مطلق نمیدانستند و میپنداشتند که بتهای بتکده هم در تدبیر امورشان نقش دارند. از این رو، از آنها یاری و عزّت میخواستند:
۰.(وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللهِ ءَالِهَةً لِّیَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا.۱
۰.و به جای «اللّٰه»، معبودانی اختیار کردند تا برای آنان [مایه] عزّت باشند).
۰.(وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللهِ ءَالِهَةً لَّعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ.۲
۰.و غیر از «اللّٰه» خدایانی به پرستش گرفتند تا مگر یاری شوند).
همچنین تصوّر میکردند که بتها میتوانند آنها را به خدای یگانه نزدیک کنند:
۰.(وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَآءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللهِ زُلْفَى.۳
۰.و کسانی که به جای او دوستانی برای خود گرفتهاند، [بهانهشان این است که:] ما آنها را جز برای این که ما را هر چه بیشتر به «اللّٰه» نزدیک گردانند، عبادت نمیکنیم).
همچنین آنان معتقد بودند که بتها میتوانند نزد «اللّٰه» برایشان شفاعت کنند:
۰.(وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَ لَا یَنفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هَؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللهِ.۴
۰.و به جای «اللّٰه»، چیزهایی را عبادت میکنند که نه به آنان زیان میرسانند و نه به آنان سود میدهند و میگویند: اینها نزد «اللّٰه» شفاعتگران ما هستند).
البتّه به این نکته نیز باید توجّه نمود که اعتقاد به شفاعت غیر خدا مانند معصومان و تقرّب به خدا به واسطه توسّل به ایشان، با توحید افعالی هیچ منافاتی ندارد؛ زیرا این امور، هر گاه با این اعتقاد همراه باشد که آنها به طور مستقل قادر به شفاعت و تقرّب هستند، موجب شرک افعالی خواهد بود،