گاهى نیز در باب تفعیل، معناى «نسبت» نهفته است و در این کاربرد، «تحمید» به معناى نسبت دادن حمد و ستودگى به خداوند است.
خلیل بن احمد فراهیدى، «حمد» و «تحمید» را چنین معنا مىکند:
۰.الحَمدُ: نقیضُ الذمّ، یقال: «بَلَوته فأحمَدته» أى وجدته حمیداً محمودَ الفعال وَ حَمِدته على ذلک... وَ التَّحمید: كثرة حمد اللّٰه بحُسن المحامد... و الحمد: الثناء.۱
۰.حمد، نقیض ذم (نکوهش) است. گفته مىشود: «بلوته فأحمدته»، یعنى: او را آزمودم و او را ستودنى و پسندیدهکردار یافتم و او را بر آن ستودم... «تحمید» یعنى ستودن بسیار خداوند با ستایشهاى نیکو... «حمد» یعنى ثنا گفتن.
ابن فارِس، در تبیین معناى «حمد» مىگوید:
۰.الحاء وَ المیم وَ الدال، كلمة واحدة وَ أصل واحد یدلّ على خلاف الذمّ، یقال: «حمدت فلاناً أحمده»، وَ «رجل مَحمود و مُحمّد» إذا كثرت خصاله المحمودة غیر المذمومة... وَ لهٰذا الّذى ذكرنا سمّى نبیّنا محمّداً صلی الله علیه و آله.۲
۰.«ح م د»، یک کلمه و داراى یک بُن معنایى است و بر معناى خلاف «ذم (نکوهش)» دلالت دارد. گفته مىشود: «حَمَدتُ فلاناً أحمَدُه» و «رَجلٌ محمود و محمّد»، آن گاه که کسى صفات و خصلتهاى پسندیده فراوان دارد... و به همین دلیلى که بیان کردیم، پیامبر ما «محمّد» نامیده شده است.
ولى برخى از مفسّران،۳ «حمد» را در مقابل «لَوم (سرزنش و خرده گرفتن)» قرار دادهاند. گفتنى است کسانى که «حمد» را ویژه فعل شایسته اختیارى دانستهاند،۴ باید آن را در مقابل «لَوم» قرار دهند؛ زیرا «لَوم» نیز به فعل ناشایسته اختیارى اختصاص دارد.