روایت اوّل، به روشنى بر مشتق بودن لفظ جلاله دلالت دارد و دو روایت بعدى هم مؤیّد آن هستند.
علاوه بر مفاد این نصوص و مقتضاى تحقیق، غالب واژهشناسان و محقّقان نیز بر این عقیده اند که لفظ جلاله، مشتق است؛ ولی براى جمع این دیدگاه با نگاه برخى ادیبان دیگر که لفظ جلاله را جامد مىدانند، شاید بتوان گفت که لفظ جلاله «اللّٰه»، در اصل، برگرفته از واژه «الإلٰه»، از مادّه «أ ل ه» به معناى عبادت است و «ال» در آغاز واژه، الف و لامِ عهد است. پس «اللّٰه» در اصل به معناى معبودِ معهود است. البتّه در اثر کثرت استعمال، همزه آغاز کلمه، حذف شده و این کلمه با صورت دگرگون یافتهاش، تبدیل به اسم عَلَم براى ذات خداوند متعال شده است. سپس در اثر همان غلبه استعمالى، چنان وضع و اختصاصى براى ذات خداوندى یافته است که در کاربرد و مفاهمه، معمولاً بدون لحاظ معنایى که در مبدأ اشتقاق این واژه بوده، به همین صورت بر ذات خداى متعال، اطلاق مىشود.
از همین روست که گفتهاند «اللّٰه»، نامى براى ذات مستجمِع همه صفات کمال است. البتّه جامع همه کمالات بودن، در وضع لحاظ نشده؛ بلکه این نام در فرایند غلبه استعمالى، به صورت تعیّنى، صرفاً براى آن ذات مقدّس و مبارک، وضع شده است؛ ولى چون آن ذات، خود، مستجمع همه کمالات است، گفته مىشود این واژه براى آن ذاتِ مستجمعِ کمالات، وضع شده است. بنا بر این، چون لفظ جلاله در اصل برگرفته از مادّه «أ ل ه» است، مشتق شمرده مىشود و چون در وضع تعیّنى و جدید خود در معناى ذات خداى متعال، معناى اشتقاقى آن لحاظ نشده است، آن را در حکم جامد نیز به شمار میآورند.
مبحث سوم: معناشناسی (الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ)
آیه یکم با دو صفت از صفات الهی یعنی «رحمان» و «رحیم» پایان مییابد. تفسیر این دو صفت، ضمن هفت عنوان تبیین میگردد: