مىدادند. این کار آنان، «فسق» و انحراف از صراط مستقیم حق بود. خروج آنها از مسیر حق سبب شد که خداوند سبحان، دل آنها را نیز از حق منحرف کند؛ یعنى آنها در عمق وجود خود، نسبت به پذیرش حق احساس نفرت کنند. این احساس، مانع هدایت و موجب اضلال الهى است. در آیات دیگرى نیز بر مانعیت «فسق» از راهیابى ویژه، به صورت یک قاعده کلّى، تأکید گردیده است.۱
۵. دروغگویى و ناسپاسى
یکى دیگر از موانع هدایت الهى که در قرآن به صورت یک قاعده کلّى مطرح شده است، دروغگویى و کفرانپیشگى است. این معنا تنها یک بار در قرآن آمده است:
۰.(إِنَّ اللهَ لَا یَهْدِى مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ.۲
۰.خدا کسى را که دروغگو و کفرانپیشه است، هدایت نمىکند).
۶. اسرافکارى
اسراف نیز در قرآن، از موانع هدایت الهى شمرده شده است. اسراف به معناى گذر از مرز اعتدال، در هر کار است و مراتبى دارد و کمترین مرتبه آن، دور ریختن چیزهاى مفید و قابل مصرف، هر چند اندک،۳ و بالاترین درجه آن، برترىجویى و تجاوز به حقوق مردم است که زمامداران مستبد و مستکبر مبتلا به آن اند.
پس از این که فرعون از درباریان خود خواست که مانع کشتن موسى نشوند، مؤمن آل فرعون، ضمن هشدار به آنان در مورد این کار، بر این نکته تأکید کرد که:
۰.(إِنَّ اللهَ لَا یَهْدِى مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ.۴
۰.خداوند، کسى را که اسرافکار و بسیار دروغگوست، هدایت نمىکند).