قوّت و صحّت دلالت دارند.
ابن فارس در این باره نوشته:
۰.المیم و اللام و الکاف أصلٌ صحیحٌ یدلّ على قوّة فی الشیء و صحّة... مَلِک الإنسان الشیء یملِکه مِلکاً و الاسم: «المُلک»؛ لأنّ یده فیه قویّة صحیحة.۱
۰.میم و لام و کاف، بُن معنایی صحیحی است که بر قوّت و صحّت چیزى دلالت مىکند... «انسان مالک چیزى شد یا مالک آن میشود»، یعنى در آن، قدرت تصرّف کامل و صحیح دارد. اسم (مصدر) این مادّه، مُلک است.
بنا بر این، ریشه این اسمها عبارت است از سلطه ویژه بر چیزی، بِدان سان که هر گونه تصرّف صحیح در آن را روا مىسازد.۲
با توجّه به این که آیه مورد بحث، دو گونه قرائت شده: (مالِكِ یَومِ الدّینِ) و (مَلِكَ یَوْمِ الدِّینِ)، این سؤال پیش مىآید که: آیا این دو واژه از نظر واژهشناسى با هم تفاوتى دارند، یا هر دو به یک معنا هستند؟
بنا بر گفته طبرى، اختلافى میان واژهشناسان عرب نیست که «مَلِک» از «مُلک» است و «مالک» از «مِلک».۳ این سخن، بدان معناست که این دو واژه در کاربردهاى روزمرّه، هر یک معناى مستقلّى دارند: «مَلِک» نشان از رابطه سیاسى است و «مالک» نشان از رابطه اقتصادى و حقوقى.
«مَلِک» به کسى اطلاق مىشود که در عرصه نفوذ خود، چنان قدرتى دارد که مىتواند دیگران را به پیروی از سیاست و تدبیر خود وادار نماید؛ امّا مالک، کسى