تفسیرى در حوزههاى مرتبط، بهره میبرد تا به کشف مراد خداوند، موفّق شود. طرفداران این شیوه، روشهاى گذشته را به تنهایى براى کشف مراد خداوند و تفسیر قرآن، ناتوان مىدانند. برخى از پژوهشگران علوم قرآنى به درستى گفتهاند که:
۰.صحیحترین و جامعترین روشى که هر مفسّر مىتواند با پیروى از آن به درک حدّ اکثر معارف و علوم قرآن نائل گردد، روشى است که بر اساس استفاده هر چه بیشتر از امکانات سهگانه «قدرت تفکّر و تدبّر، مقدّمات علمى تفسیر و ارتباط با مجارى وحى» استوار باشد.۱
پیشفرضهاى این روش تفسیرى، از این قرارند:
۱. انسان براى پى بردن به حقایق، چهار منبع معرفتى دارد: حس و تجربه، عقل، شهود، وحى.
هر یک از سه منبع نخست، در حوزه خاصّى به کار مىآید؛ ولى وحى، از آن رو که به معناى اتّصال به عالم الوهیّت است، این محدودیت را ندارد و مىتواند آدمى را در همه عرصهها یارى کند، گرچه وحى، حوزههایى را به انسان، واگذار کرده است.
۲. قرآن کریم، به وسیله خداوند براى هدایت و کمال انسان، نازل شده و به همه عرصههاى زندگى او نظر دارد. این کتاب، به امور حسّى و تجربى پرداخته و مطالب فراوانى را در زمینه آیات آفاقى بر شمرده است. همچنین به عرصههاى فکرى وارد شده و آدمى را به سیر در آیات اَنفسى فرا خوانده است. قرآن، همچنین در بیان معارف و آموزههایش از راههاى گوناگونى بهره جسته است. بنا بر این، فهم هر یک از این معارف و آموزهها، مىباید با طریق معرفتى مناسب آن صورت گیرد.
بر پایه این دو حقیقت، باید تفسیر فراگیر و جامعى از آیات قرآنى بر پایه