بر اساس آنچه گفته شد، لزوم مراجعه به روایات معتبر، روشن میشود؛ روایاتی که حکایتگر سخنان اهل بیت اند و به عنوان قرینههای لفظیِ ناپیوسته، ما را در فهم مقصود خداوند، یاری میدهند.
از دیدگاهی دیگر، قرآن و اهل بیت علیهم السلام دو یادگار گرانبهای بر جای مانده از آورنده قرآن، محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله هستند. این دو ثقل، همراه همیشگیِ یکدیگرند و هرگز از هم جدا نمیشوند. از این رو، مراجعه به قرآن بدون توجّه به سخن اهل بیت، به معنای مراجعه به متن، بدون توجّه به قرینههای آن خواهد بود، همان گونه که مراجعه انحصاری به اهل بیت علیهم السلام، به معنای مراجعه به قرینههایی رها و جدا از متن اصلی است. نتیجه این گونه مراجعه، محروم ماندن از هر دو، به صورت کامل و درست خود خواهد بود.
حاصل پذیرش این مطلب، آن است که برای ارائه نظر نهایی، کنار هم نهادن این دو ثقلِ معرفتی، ضروری است و تنها، برایند مستند به مجموع آنها قابل استناد به دین است. گفتنی است که با در نظر آوردن معصومیت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در هر دو عرصه گفتار و رفتار، از کردار آنان نیز مانند گفتارشان، میتوان برای تفسیر و تبیین قرآن به عنوان قرینههای ناپیوسته بیرونی، بهره برد.
نکته شایان توجّه، آن که: روایات تفسیری، در دستیابی به دو دسته قرینه دیگر نیز یاریگر ما هستند. احادیث اهل بیت علیهم السلام، گاه اسباب نزول آیات و قرینههای مقامی را گزارش میکنند و به کشف سیاق مقامی یاری میرسانند. برخی از روایات تفسیری نیز نسبتهای نهفته و کمتر در دسترس میان آیات را آشکار میکنند و آیه را در دل آیات مرتبط با آن تبیین مینمایند.
نمونه مشهور، کنار هم آوردن دو آیه بسیار دور از هم، توسّط امام علی علیه السلام است. ایشان عبارت ( حَولَینِ کامِلَینِ) در سوره بقره۱ را در کنار ( وَ حَمْلُهُ وَ فِصٰالُهُ