خود با قرآن، اشاره کرده و این نکته را شیوهاى براى به کارگیرى و یا نقد روایات منسوب به خویش معرّفى کردهاند. براى نمونه، امام باقر علیه السلام مىفرماید:
۰.إذا جاءَكُم عَنّا حَدیثٌ فَوَجَدتُم عَلَیهِ شاهِداً أو شاهِدَینِ مِن كِتابِ اللَّهِ فَخُذوا بِهِ، وَإلّا فَقِفوا عِندَهُ، ثُمَّ رُدّوهُ إلَینا حَتّىٰ یَستَبینَ لَكُم.۱
۰.هر گاه حدیثى از ما به شما رسید، اگر یک یا دو گواه از کتاب خدا برایش پیدا کردید، آن را بپذیرید، و گرنه در باره آن، درنگ کنید و سپس آن را به ما باز گردانید تا [حقیقت] برایتان روشن شود.
پژوهشگر، در فرایند این قرینهیابى، به قرآن، دقیقتر مىنگرد. او مىتواند احتمالهاى مطرح شده در روایت را به سؤال تبدیل کند و آنها را در گفتگو با قرآن و استنطاق از آن، به کار گیرد؛ سؤالهایى برخاسته از درون روایت و در تناظر با قرآن.
این نگرش دقیق و عمیق، دقّت و حسّاسیت مفسّر را نسبت به لایهها و ناگفتههاى آیهها، افزایش مىدهد. این دقّتِ افزایش یافته و جهت گرفته، پژوهشگر را در سیر قرینهیابى، بویژه یافتن قرائن درونقرآنى، یارى مىدهد و او را به کشف برخى مفاهیم نو و نهفته در آیات، موفّق مىدارد. این برداشتهاى نو، هر گاه همراهى سیاق قرآنى و تأیید آیات متناظر را پشتیبان خود ببینند، مىتوانند به روایت ضعیف السند یاد شده نیز اعتبار ببخشند و بر گنجینه روایات معتبر تفسیرى بیفزایند. نمونه قابل ارائه، دو روایت مرسل در باره حضرت مریم و زکریّا علیهما السلام است که از طریق ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل شده و علّامه طباطبایی آن را تقویت کرده است:
۰.فَلَمّا بَلَغَت مَریَمُ صارَت فِی المِحرابِ وَ أَرخَت عَلىٰ نَفسِها سِتراً، وَ كانَ لا یَراهَا أَحَدٌ، وَ كانَ یَدخُلُ عَلَیها زَكَرِیّا المحرابَ فَیَجِدُ عِندَها فاكِهَةَ الصَّیفِ فِی الشِّتاءِ وَ فاكِهَةَ الشِّتاءِ