315
شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم

۱۷۵۹.رجال الكشّى - به نقل از ابو القاسم نصر بن صباح - : امام كاظم عليه السلام بر بهشتى بودن عبد الرحمان بن حَجّاج ، شهادت داد، و امام صادق عليه السلام به عبد الرحمان مى‏فرمود: «اى عبد الرحمان! با مردم مدينه، بحث‏هاى كلامى كن؛ زيرا من دوست دارم كه در ميان شيعه، مانند تو ديده شود» .

۱۷۶۰.رجال الكشّى - به نقل از حمّاد - : امام كاظم عليه السلام به محمّد بن حكيم مى‏فرمود كه با مردم مدينه در مسجد پيامبر خدا بنشيند و با آنان مباحثه و مجادله كند، تا جايى كه در باره ميّت در قبرش با آنان مباحثه كرد و چون به خدمت امام عليه السلام بر مى‏گشت، به او مى‏فرمود: «به آنها چه گفتى؟ آنها به تو چه گفتند؟» و از او اظهار رضايت مى‏نمود .

۱۷۶۱.امام عسكرى عليه السلام: نزد صادق عليه السلام از جدال كردن در دين و اين كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام از اين كار نهى كرده‏اند، سخن به ميان آمد . صادق عليه السلام فرمود: «از اين كار به طور مطلق ، نهى نشده ؛ بلكه از مجادله كردن با روشى جز روش پسنديده‏تر ، نهى شده است. مگر نمى‏شنويد كه خداوند عزّ وجلّ مى‏فرمايد: (و با اهل كتاب، جز به آن [ شيوه‏اى ]كه بهتر است، مجادله مكنيد) و مى‏فرمايد: (با حكمت و اندرزِ نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به آن [ شيوه‏اى ] كه نيكوتر است ، مجادله نما)» .
پس مجادله كردن با نيكوترين روش را دانشمندان، در كنار دين قرار داده‏اند، و مجادله كردن با روشى جز روش پسنديده‏تر ، حرام است و خداوند ، اين را بر شيعيان ما حرام كرده است . چگونه خداوند ، مجادله كردن را به طور مطلق حرام كند ، در حالى كه مى‏فرمايد: (و گفتند: هرگز كسى به بهشت وارد نمى‏شود ، مگر آن كه يهودى يا ترسا باشد) و خداوند متعال [در پاسخ اين ادّعا] فرمود: (اين آرزوهاى [ واهىِ ] ايشان است. بگو: اگر راست مى‏گوييد، دليل خود را بياوريد) و شناخت راستگويى و ايمان را در گرو برهان قرار داد، و آيا برهان، جز در مجادله به روش نيكوتر آورده مى‏شود؟ .
گفته شد: اى پسر پيامبر خدا! مجادله به روش نيكوتر چيست؟ و مجادله به روشى كه نيكو نيست ، چگونه است؟
فرمود: «مجادله به روشى كه نيكوتر نيست، آن است كه با طرفدار باطلْ به مجادله بپردازى و او بر تو مطلب باطلى را ارائه كند و تو آن را با حجّتى كه خداوند اقامه نموده است ، رد نكنى ؛ بلكه [فقط] گفته او را انكار كنى يا حقّى را منكِر شوى كه آن طرفدار باطل، مى‏خواهد از آن در تأييد باطل خود كمك بگيرد، و تو از بيم اين كه در آن حق ، حجّتى به نفع او بر ضدّ تو باشد، به انكار آن مى‏پردازى؛ زيرا نمى‏دانى كه چگونه خود را از آن رها كنى و اين ، بر شيعيان ما حرام است كه سبب گم‏راهى برادران ناتوان خود و اهل باطل شوند ؛ زيرا اهل باطل، ناتوانىِ ناتوانانِ شما را در هنگام مجادله با او و ضعيف بودن دلايل او را، حجّتى براى خود در تأييد باطلش قرار مى‏دهد و ناتوانانِ شما هم از اين كه شخصِ بر حق را در برابر باطل‏گرا ناتوان مى‏بينند، دل‏هايشان غمگين مى‏شود.
و امّا مجادله با روش نيكوتر، همان است كه خداوند متعال ، پيامبرش را به در پيش گرفتن آن، امر نموده و فرموده است كه با آن روش، با كسانى كه منكِر رستاخيز و زنده شدنشان توسط خداوند هستند، مجادله كند. خداوند متعال، به نقل از آن منكِر فرموده است: (و براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد . گفت: چه كسى اين استخوان‏ها را كه چنين پوسيده است ، زندگى مى‏بخشد؟) و خودِ خداوند متعال در پاسخ به او فرموده : (بگو: همان كسى كه نخستين بار ، آن را پديد آورد و اوست كه به هر [ گونه ] آفرينشى داناست ؛ همو كه برايتان در درخت سبزفام ، اخگر نهاد كه از آن [ چون نيازتان افتاد ] ، آتش مى‏افروزيد) تا آخر سوره .
بنا بر اين، خداوند از پيامبرش خواسته كه با باطل‏گرايى كه گفت: "چگونه ممكن است اين استخوان‏هاى پوسيده ، دوباره زنده شوند؟" ، مجادله كند و فرمود: (بگو: همان كسى كه نخستين‏بار آن را پديد آورد) و آيا كسى كه آن را از هيچ ، آفريده ، نمى‏تواند پس از آن كه پوسيده شد، دوباره ايجادش كند؟ آرى، در نظر شما، آفريدنش [از هيچ‏] ، دشوارتر از ايجاد دوباره اوست .
سپس فرمود: (همو كه برايتان در درخت سبزفام ، اخگر نهاد) ؛ يعنى آتش سوزان را در دل درخت سبز و تَر، نهان مى‏كند و سپس آن را بيرون مى‏كشد، و با اين كار، به شما شناسانده كه به بازآفرينىِ استخوان‏هاى پوسيده ، تواناتر است.
آن گاه فرمود: (آيا كسى كه آسمان‏ها و زمين را آفريده ، توانا نيست كه [ باز ] مانند آنها را بيافريند؟ آرى، اوست آفريننده دانا)؛ يعنى اگر آفريدن آسمان‏ها و زمين در نظر شما مهم‏تر و بعيدتر از بازآفرينىِ استخوان‏هاى پوسيده است، پس چگونه شما كه آفريدن آنچه را به نظرتان شگفت‏انگيزتر و در نزدتان دشواتر است ، براى خدا ممكن مى‏دانيد ؛ امّا [آفريدن ]آنچه در نظر شما آسان‏تر است - يعنى بازآفرينى پيكر پوسيده من - به وسيله او را ممكن نمى‏دانيد؟» .
سپس صادق عليه السلام فرمود: «اين، مجادله به شيوه نيكوتر است؛ چرا كه دلايل كافران را ابطال، و شبهات آنان را برطرف مى‏كند ؛ ولى در مجادله به غيرِ شيوه نيكوتر، تو حقّى را انكار مى‏كنى كه نمى‏توانى ميان آن و باطلِ كسى كه با او مجادله مى‏كنى ، فرق بگذارى و در حقيقت ، باطل او را از طريق انكار كردن حق، دفع مى‏كنى، و اين ، همان چيزى است كه حرام است ؛ چون تو هم مانند او هستى. او حقّى را انكار مى‏كند و تو حقّى ديگر را انكار مى‏كنى» .
پس، مرد ديگرى برخاست و به صادق عليه السلام گفت: اى پسر پيامبر خدا! آيا پيامبر خدا مجادله كرده است؟
صادق عليه السلام فرمود: «هر گمانى كه به پيامبر خدا مى‏برى، ببر ؛ امّا گمانِ مخالفت كردن او با خدا را هرگز مبر. مگر نه اين است كه خداوند فرموده است: (با ايشان به روشى كه نيكوتر است ، مجادله كن)؟! و فرموده است: (بگو: آن را همان كسى زنده مى‏كند كه اوّل بار ، ايجادش كرد)؟! خدا براى چه كسى مثال زده است؟ آيا گمان مى‏كنى كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله از فرمانى كه خدا به او داد ، سرپيچى نمود، و با روشى كه خداوند به او دستور داد ، مجادله نكرد، و بر خلاف فرمانِ خدا به او - كه از كار خدا خبر دهد - ، از كار او خبر نداد؟!» .


شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
314

۱۷۵۹.رجال الكشّي عن أبي القاسم نصر بن الصّباح : عَبدُ الرَّحمن بنُ الحَجّاجِ شَهِدَ لَهُ أبُو الحَسَنِ عليه السلام بِالجَنَّةِ ، وكانَ أبو عَبدِاللَّهِ عليه السلام يَقولُ لِعَبدِ الرَّحمنِ : يا عَبدَالرَّحمنِ ، كَلِّم أهلَ المَدينَةِ فَإِنّي اُحِبُّ أن يُرى‏ في رِجالِ الشّيعَةِ مِثلُكُ .۱

۱۷۶۰.رجال الكشّي عن حمّاد : كانَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام يَأمُرُ مُحَمَّدَ بنَ حَكيمٍ أن يُجالِسَ أهلَ المَدينَةِ في مَسجِدِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ، وأن يُكَلِّمَهُم ويُخاصِمَهُم حَتّى‏ كَلَّمَهُم في صاحِبِ القَبرِ ، فَكانَ إذَا انصَرَفَ إلَيهِ قالَ لَهُ : ما قُلتَ لَهُم ؟ وما قالوا لَكَ ؟ ويَرضى‏ بِذلِكَ مِنهُ .۲

۱۷۶۱.الإمام العسكري عليه السلام : ذُكِرَ عِندَ الصّادِقِ عليه السلام الجِدالُ فِي الدّينِ ، وأنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله وَالأَئِمَّةَ عليهم السلام قَد نَهَوا عَنهُ . فَقالَ الصّادِقُ عليه السلام : لَم يُنهَ عَنهُ مُطلَقاً ، ولكِنَّهُ نُهِيَ عَنِ الجِدالِ بِغَيرِ الَّتي هِيَ أحسَنُ ، أما تَسمَعونَ اللَّهَ عَزَّوجَلَّ يَقولُ : ( وَ لَا تُجَدِلُواْ أَهْلَ الْكِتَبِ إِلَّا بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ ) وقَولَهُ : ( ادْعُ إِلَى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَدِلْهُم بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ ) .
فَالجِدالُ بِالَّتي هِيَ أحسَنُ قَد قَرَنَهُ العُلَماءُ بِالدّينِ ، وَالجِدالُ بِغَيرِ الَّتي هِيَ أحسَنُ مُحَرَّمٌ ، حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلى‏ شيعَتِنا ، وكَيفَ يُحَرِّمُ اللَّهُ الجِدالَ جُملَةً وهُوَ يَقولُ : ( وَ قَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَرَى‏ ) وقالَ اللَّهُ تَعالى‏ : ( تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَنَكُمْ إِن كُنتُمْ صَدِقِينَ )۳ ، فَجَعَلَ عِلمَ الصِّدقِ وَالإِيمانَ بِالبُرهانِ ، وهَل يُؤتى‏ بِبُرهانٍ إلّا فِي الجِدالِ بِالَّتي هِيَ أحسَنُ ؟
فَقيلَ : يَابنَ رَسولِ اللَّهِ! فَمَا الجِدالُ بِالَّتي هِيَ أحسَنُ ؟ وَالَّتي لَيسَت بِأَحسَنَ ؟
قالَ : أمَّا الجِدالُ بِغَيرِ الَّتي هِيَ أحسَنُ فَأَن تُجادِلَ [ بِهِ ] ، مُبطِلاً فَيورِدُ عَلَيكَ باطِلاً ، فَلا تَرُدُّهُ بِحُجَّةٍ قَد نَصَبَهَا اللَّهُ ، ولكِن تَجحَدُ قَولَهُ ، أو تَجحَدُ حَقّاً ، يُريدُ ذلِكَ المُبطِلُ أن يُعينَ بِهِ باطِلَهُ ، فَتَجحَدُ ذلِكَ الحَقَّ مَخافَةَ أن يَكونَ لَهُ عَلَيكَ فيهِ حُجَّةٌ ، لِأَنَّكَ لاتَدري كَيفَ المَخلَصُ مِنهُ ، فَذلِكَ حَرامٌ عَلى‏ شيعَتِنا أن يَصيروا فِتنَةً عَلى‏ ضُعَفاءِ إخوانِهِم وعَلَى المُبطِلينَ .
أمَّا المُبطِلونَ فَيَجعَلونَ ضَعفَ الضَّعيفِ مِنكُم إذا تَعاطى‏ مُجادَلَتَهُ ، وضَعفَ ما في يَدِهِ ، حُجَّةً لَهُ عَلى‏ باطِلِهِ .
وأمَّا الضُّعَفاءُ مِنكُم فَتُغَمُّ قُلوبُهُم لِما يَرَونَ مِن ضَعفِ المُحِقِّ في يَدِ المُبطِلِ .
وأمَّا الجِدالُ بِالَّتي هِيَ أحسَنُ ، فَهُوَ ما أمَرَ اللَّهُ تَعالى‏ بِهِ نَبِيَّهُ أن يُجادِلَ بِهِ مَن جَحَدَ البَعثَ بَعدَ المَوتِ وإحياءَهُ لَهُ ، فَقالَ اللَّهُ تَعالى‏ حاكِياً عَنهُ : ( وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِىَ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْىِ الْعِظَمَ وَ هِىَ رَمِيمٌ )۴ فَقالَ اللَّهُ تَعالى‏ فِي الرَّدِّ عَلَيهِ : ( قُلْ - يا مُحَمَّد - يُحْيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِ‏ّ خَلْقٍ عَلِيمٌ * الَّذِى جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَآ أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ ) إلى‏ آخِرِ السّورَةِ .
فَأَرادَ اللَّهُ مِن نَبِيِّهِ أن يُجادِلَ المُبطِلَ الَّذي قالَ : كَيفَ يَجوزُ أن يُبعَثَ هذِهِ العِظامُ وهِيَ رَميمٌ ؟ فَقالَ اللَّهُ تَعالى‏ : ( قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٍ )۵أفَيَعجُزُ مَنِ ابتَدَأَ بِهِ لا مِن شَي‏ءٍ أن يُعيدَهُ بَعدَ أن يَبلى‏ ؟ بَلِ ابتِداؤُهُ أصعَبُ عِندَكُم مِن إعادَتِهِ .
ثُمَّ قالَ : ( الَّذِى جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا )۶ أي إذا أكمَنَ النّارَ الحارَّةَ فِي الشَّجَرِ الأَخضَرِ الرَّطبِ ، ثُمَّ يَستَخرِجُها فَعَرَّفَكُم أنَّهُ عَلى‏ إعادَةِ ما بَلِيَ أقدَرُ .
ثُمَّ قالَ : ( أَوَ لَيْسَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ بِقَدِرٍ عَلَى‏ أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى‏ وَ هُوَ الْخَلَّقُ الْعَلِيمُ )۷ أي : إذا كانَ خَلقُ السَّماواتِ وَالأَرضِ أعظَمَ وأبعَدَ في أوهامِكُم وقَدَرِكُم أَن تَقدِروا عَلَيهِ مِن إعادَةِ البالي ، فَكَيفَ جَوَّزتُم مِنَ اللَّهِ خَلقَ هذَا الأَعجَبِ عِندَكُم ، وَالأَصعَبِ لَدَيكُم ، ولَم تُجَوِّزوا مِنهُ [ خَلقَ ]ما هُوَ أسهَلُ عِندَكُم مِن إعادَةِ البالي ؟
فَقالَ الصّادِقُ عليه السلام : فَهذَا الجِدالُ بِالَّتي هِيَ أحسَنُ ، لِأَنَّ فيها قَطعَ عُذرِ الكافِرينَ وإزالَةَ شُبَهِهِم .
وأمَّا الجِدالُ بِغَيرِ الَّتي هِيَ أحسَنُ ، فَأَن تَجحَدَ حَقّاً لايُمكِنُكَ أن تُفَرِّقَ بَينَهُ وبَينَ باطِلِ مَن تُجادِلُهُ ، وإنَّما تَدفَعُهُ عَن باطِلِهِ ، بِأَن تَجحَدَ الحَقَّ ، فَهذا هُوَ المُحَرَّمُ ، لِأَنَّكَ مِثلُهُ ، جَحَدَ هُوَ حَقّاً ، وجَحَدتَ أنتَ حَقّاً آخَرَ .
وقالَ أبو مُحَمَّدٍ الحَسَنُ العَسكَرِيُّ عليه السلام : فَقامَ إلَيهِ رَجُلٌ آخَرُ وقالَ : يَابنَ رَسولِ اللَّهِ ، أفجادَلَ رَسولُ اللَّهِ ؟
فَقالَ الصّادِقُ عليه السلام : مَهما ظَنَنتَ بِرَسولِ اللَّهِ مِن شَي‏ءٍ ، فَلا تَظُنَّنَّ بِهِ مُخالَفَةَ اللَّهِ . ألَيسَ اللَّهُ قَد قالَ : ( وَ جَدِلْهُم بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ ) ؟! وقالَ : ( قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ )۸ ؟ ! لِمَن ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً ؟ أفَتَظُنُّ أنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله خالَفَ ما أمَرَهُ اللَّهُ بِهِ ، فَلَم يُجادِل بِما أمَرَهُ اللَّهُ بِهِ ، ولَم يُخبِر عَن [ أمرِ ]اللَّهِ بِما أمَرَهُ أن يُخبِرَ بِهِ [ عَنهُ ] ؟!۹

1.رجال الكشّي : ج ۲ ص ۷۴۱ ح ۸۳۰ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۴۲ و ج ۷۳ ص ۴۰۵ .

2.رجال الكشّي : ج ۲ ص ۷۴۶ ح ۸۴۴ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۳۷ ح ۴۴ .

3.البقرة : ۱۱۱ .

4.يس : ۸۰ .

5.يس : ۸۱ .

6.يس : ۷۹ .

7.الاحتجاج : ج ۱ ص ۲۳ ح ۲۰ ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص ۵۲۷ ح ۳۲۲ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۲۵ ح ۲ و ج ۹ ص ۲۵۵ ح ۱ و ج ۷۳ ص ۴۰۲ .

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، اصغر هادوي کاشاني، محمّد احسانى‏فر لنگرودى، علي‌رضا نظري خرّم، محمّدرضا حسين‌زاده، علي شاه‌ علي‌زاده، حميد رضا شيخي (مترجم)
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    02/01/1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5948
صفحه از 580
پرینت  ارسال به