باشد و او بخواهد به آن هدف دست یابد و از طرفی، به هر طریقی (عقل یا شرع) فهمیدهایم كه تحقق این هدف بدون انجام افعال اختیاری خاصی ممكن نیست؛ دراینصورت گفته میشود كه بین آن هدف و انجام این افعال رابطه ضرورت بالقیاس است. این ضرورت را میتوانیم بهصورت یك قضیه اخلاقی بیان كنیم كه فعل مزبور در آن، متعلَّق «باید» است و میگوییم: «برای تحقق آن معلول (قرب الهی) باید آن كار خاص را انجام داد»؛ یا مثلاً «باید راست گفت» كه مفاد آن، بیان ضرورتی است كه بین راستگویی و قرب الهی (كمال مطلوب انسان) برقرار است. درست به همان معنایی كه در علوم تجربی میگفتیم كه مثلاً «برای پیدایش آب باید اكسیژن و هیدروژن را با نسبت خاصی با هم تركیب كرد».۱
خلاصه این که آیة اللّه مصباح یزدی، نظریه اعتباری بودن باید را نمیپذیرند و معتقدند مفاد بایدِ واقعی و اِخباری، ضرورت بالقیاس میان فعل اختیاری و هدف مطلوب انسان است. وقتی میگوییم: «باید به عدالت رفتار کرد» مقصود این است که رفتار عادلانه برای رسیدن به هدف خاصی ضرورت دارد و این ضرورت، امری واقعی و غیر اعتباری است که میان علت و معلول وجود دارد و مانند رابطه علت و معلول، از معقولات ثانیه فلسفی است.
آیة اللّه مصباح یزدی در فصل چهارم کتاب نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، به مفاهیم خوب و بد یا حُسن و قُبح میپردازند و مانند بحث از باید، دیدگاه اعتباریات علّامه طباطبایی را نمیپذیرند و معتقدند که حُسن و قُبح به انسان و عواطف و احساسات او و قرارداد و اعتبار عقل فردی یا جمعی برنمی گردد، بلکه حُسن و قُبح، مفاهیم حقیقی و خارجی هستند، ولی نه از سنخ مفاهیم ماهوی تا ما به ازاء عینی و مستقلی در خارج داشته باشند، همانطور که متکلمان امامی و