57
قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی

فاسدهاست، باطل است. آمدی در تقریر این مدعا می‌گوید: اگر کسی به دروغ بگوید «زید در خانه است»، در حالی که زید در خانه نباشد، با فرضِ قبح عقلی کذب، باید دید چه چیزی منشاء قبح بوده است. این منشاء از چهار حالت خارج نیست:

حالت اول: ذات این الفاظ مقتضی قبح باشند. این حالت مردود است؛ زیرا اگر ذات این الفاظ مقتضی قبح باشد، باید در صورتی که زید در خانه هست نیز کلامش قبیح باشد؛ زیرا همین الفاظ به‌کار رفته است، پس ذات الفاظ بر قبح دلالت ندارد.

حالت دوم: نبود زید در خانه علت شده است تا جمله دروغ قبیح باشد. این حالت نیز قابل التزام نیست؛ زیرا نبودن زید امری عدمی است و امر عدمی (نبودن زید) نمی‌تواند علت برای امر ثبوتی (قبح کذب) تلقی شود.

حالت سوم: مجموع الفاظ و نبودن زید سبب قبح باشد. این حالت نیز به همان دلیلی که در نقد حالت دوم گفتیم باطل است؛ زیرا عدم همان‌طور که علت تامه برای امر وجودی نیست، جزء العله برای امر وجودی نیز نمی‌تواند باشد.

حالت چهارم: دلیل بر قبح کذب امر چهارمی باشد، غیر از الفاظ و غیر از نبود زید و غیر از مجموع این دو. در این صورت یا آن امرِ چهارم غیر لازم با گزاره است که در این صورت، حُسن و قُبح ذاتی نیست، بلکه عَرضی مفارق است. یا لازمه الفاظ است یا لازمه نبودن زید و یا لازمه مجموع آن دو، یا لازمه امر چهارم؛ در سه مورد نخست، همان اِشکالاتی که برای خود این سه حالت وجود داشت برای لازمه آنها هم وجود دارد. اگر لازمه امر چهارم است، باز چهار حالت می‌توان فرض کرد و تسلسل پیش می‌آید:

أنه لو قال القائل: زید فى الدار ولم یكن فیها، فلو كان قبیحاً عقلاً؛ فالمقتضى لقبحه: اما ذات هذه الألفاظ، أو عدم كونه فى الدار، أو المجموع، أو أمر رابع. لا جائز أن یقال بالأول: وإلا كان خبره قبیحاً وإن


قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
56

عقلی و بدیهی اولیه باشد، می‌توان گفت بدیهیات اولیه همه به یک میزان و به یک سرعت و یک شکل تصدیق نمی‌شوند، بلکه بستگی به موضوع و محمول آن دارد؛ زیرا تصدیق به قضیه‌‌ای فرع بر تصور طرفین قضیه است، گاه طرفین قضیه اموری ساده و بسیط هستند مثل دو و یک و رابطه بزرگتری. در این صورت، به‌‌راحتی و به سرعت، به این‌که دو بزرگتر از یک است تصدیق صورت می‌گیرد، ولی گاهی طرفین قضیه اموری بسیط و ساده نیستند، بلکه تصور آنها نیازمند به تأمل است. در این موارد، اگر موضوع به‌درستی تصور شود، تصدیق نیز در پی خواهد آمد. این تفاوت سبب نمی‌شود یکی را بدیهی بدانیم و دیگری را غیر بدیهی؛ زیرا ملاک بدیهی بودن، بی‌نیازی نسبت به استدلال و مقدمه‌چینی برای رسیدن به نتیجه است، نه این‌که طرفین قضیه برای تصدیق نیازمند به فکر و تأمل نباشند. قضیه «ظلم قبیح است» از جمله این موارد است. علّامه حلّی می‌گوید:

(والجواب) المنع من الملازمة فإن العلوم الضروریة قد تتفاوت لوقوع التفاوت فی التصورات.۱

نکته دیگر این‌که این مطلب شهرستانی که اگر انسانی بدور از انسان‌های دیگر و تعلیم و تربیت، عقل خود را قاضی کند، قضیه اوّل را بلافاصله تصدیق می‌کند و قضیه دوم را تصدیق نمی‌کند، سخنی بدون دلیل و صرف ادعاست. ما معتقدیم چنین فردی اگر هر دو قضیه را خوب تصور کند، در هیچ یک از آنها تردید نخواهد کرد.

دلیل چهارم: تالی فاسد‌‌های مربوط به منشاء حُسن و قُبح ذاتی

برخی از متکلمان اشعری ادعا دارند چون قول به حُسن و قُبح ذاتی مستلزم برخی تالی

1.. علّامه حلّى، كشف المراد، ص ۳۰۴.

  • نام منبع :
    قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5147
صفحه از 207
پرینت  ارسال به