أجل ولو حسنه لكان حسناً ولو أمر به لم یكن علیه اعتراض.۱
در این عبارتها، اشعری، افعال زشت و ظالمانهای همچون عذاب اطفال و بیگناهان را برای خدا روا و غیر قبیح و عادلانه میداند و دلیل آن را این میداند که خداوند مالک همه چیز است و مالک میتواند هر کاری در مِلک خود انجام دهد و چون خداوند مملوک نبوده و موجودی فوق او نیست که بر او واجب و حرام و حد و حدودی قرار دهد، تجاوز از حد و فعل حرام و قبیحی درباره خدا متصور نیست؛ زیرا حرام و قبیح به معنای تجاوز از حد و مخالفت با حکم موجود بالاتر است و موجودی بالاتر از خدا وجود ندارد. این دلیل، مهمترین دلیل اشاعره است و اشاعره بعدی همین دلیل را با تعابیر مختلف ذکر کردهاند.
از این عبارتها میتوان استفاده کرد که افعال، حُسن و قُبحی در ذات خود ندارند و حُسن و قُبح به امر و نهی موجود بالاتر و مالک بر میگردد و مالک جهان خداست. از اینرو، چون خداوند مالکی ندارد هیچ حُسن و قُبحی درباره خدا متصور نیست. از اینرو، حُسن و قُبح نمیتواند ملاکی برای داوری افعال خدا باشد، اما در خصوص انسانها، حُسن و قُبح به امر و نهی مالک آنها، یعنی خداوند، برمیگردد. بنا بر این، حُسن و قُبح ذاتی و نیز عقلی انکار میشود.
اِشکالات متعددی متوجه استدلال اشعری است که در ادامه و در بحث از ادله اشاعره، خواهد آمد.
اشعری در جای دیگری از کتاب اللمع، با استناد به برخی آیات، تکلیف بمالایطاق را جایز میداند و میگوید: «فدَلّ ذلك على جواز تكلیف ما لا یطاق».۲
شهرستانی دیدگاه اشعری را درمورد وجوب معرفت خدا، چنین گزارش میکند:
وقد فرّق ابو الحسن الأشعری بین حصول معرفة اللّه تعالى بالعقل وبین