کلّی و از بزرگان معتزله مانند واصل بن عطا (م۱۳۱ق)، ابوالهذیل علّاف (م۲۳۵ق)، نظام (م۲۳۱ق)، ثمامة بن اشرس (م۲۱۳ق)، ابوعلی جبّایی (م۲۹۵)، ابوهاشم جبّایی (م۳۲۱)، بشر بن معتمر (م۲۲۶) و ابوموسی المردار (م۲۲۶) نقل میکند.۱
شیخ مفید (م۴۱۳ق) دیدگاه جمهور امامیه و معتزله (غیر از ضرار و پیروانش) و گروهی از زیدیه و خوارج و برخی اهل حدیث را در برابر جمهور اهل سنّت (اهل حدیث و اشاعره متقدم) درباره عدل الهی چنین توصیف میکند که خداوند مرتکب فعل قبیح نمیشود و فعلش عبث نیست و انسانها را مجبور به افعالشان نمیکند و تنها در مقابل گناه عذاب میدهد و حتی به اندازه مثقالی ظلم نمیکند.۲
به نظر میرسد تاریخ بحث حُسن و قُبح عقلی در کلام اسلامی را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد: تا اوایل قرن چهارم که زمان پیدایش اشاعره است، امامیه و معتزله، بی آن که درباره حُسن و قُبح عقلی باب مستقلی گشوده باشند و درباره آن به بحث بپردازند، با استفاده از این اصل، احکامی مانند این که خدا کار قبیح و عبث و ظلم انجام نمیدهد، را برای خدا اثبات میکردند. در مقابل، اهل الحدیث حاضر نبودند این احکام را درباره خدا اثبات کنند؛ زیرا آنها اساساً منکر علم کلام بوده و برای عقل این جایگاه را قائل نبودند که درباره عقاید دینی و بهویژه خداوند، اظهارنظر کرده و حکمی صادر نماید. وقتی اشعری در سال ۳۰۰ هجری در مقام دفاع و توجیه دیدگاههای اهل حدیث در این مورد برآمد، به این نتیجه رسید که تنها