واقعیاند، اما این امور واقعی، خارج از بحث حُسن و قُبح، به عنوان قاعدهای کلامی در باب افعال الهیاند. در هفت معنای نخست، واقعیت حُسن و قُبح به اموری دیگر مانند میل و غرض، تحویل و ارجاع میشود. این امور، هرچند اموری واقعیاند، اما به حالات و اعتبارات انسان مربوط میشوند و نمیتوانند به عنوان ملاکی درباره افعال خدا به کار روند. بر اساس دیدگاه اشاعره و فلاسفه، حُسن و قُبحِ افعال واقعیتی ورای میل و غرض و امرو نهی شارع و اعتبار انسان ندارد تا بتواند به عنوان ملاکی برای داوری در مورد مطلق افعال اختیاری، چه افعال خدا و چه افعال انسان، لحاظ شود.
واقعی بودن یا ذاتی بودن حُسن و قُبح به این معناست که در فعل، خصوصیتی وجود دارد که عقل عملی آن را به عنوان ضرورت اخلاقی و این که این فعل سزاور است، انجام شود یا ترک شود درک میکند. توضیح این که حقایق در یک تقسیم، به دو قسم حقایق تکوینی و حقایق ارزشی و اخلاقی قابل تقسیم است. حقایق نوع اوّل با عقل نظری و حواس درک میشوند و حقایق نوع دوم با عقل عملی. یکی از دلایل انکار واقعی بودن حُسن و قُبح، انکار عقل عملی به عنوان قوّه مدرک حقایق است.
بر این اساس، حقایق در حقایق تکوینی منحصر میشود و حُسن و قُبح از آن رو که به هیچیک از حقایق تکوینی باز نمیگردد، امری غیرحقیقی تلقی میشود که یا باید به امور دیگری مثل موافقت با میل و غرض تحویل شود یا بر اساس میل و غرض اعتبار و جعل شود. در حالی که همانطور که انسان، کوه و درخت و قوانین فیزیکی و ریاضی و فلسفی را درک میکند، قادر است حقایق اخلاقی و ارزشی را نیز درک کند. قوه مدرکه این حقایق عقل است که به لحاظ متعلق ادراکش، «عقل عملی» نامیده میشود.
در خصوص حقایق عقل عملی، این بحث کلّی قابل طرح است که آیا این حقایق را باید در ذیل مقولات عقل نظری طبقهبندی کرد یا میتوان آنها را مستقلاً لحاظ کرد و در ذیل آن مقولات قرار نداد. این بحث در جای خود قابل بررسی است و بهطور کلّی این نکته قابل پذیرش است که ممکن است برخی حقایق