بیاورد، مخاطب میتواند بگوید زمانی بر من لازم است به مطالب و معجزه شما توجه کنم که عقلاً توجه به مطالب و معجزه شما واجب باشد، در حالی که چنین واجبی وجود ندارد. بنابراین، پیامبران پاسخی نخواهند داشت و محکوم میشوند. تفتازانی این دلیل را چنین ذکر میکند: «لو لم یكن وجوب النظر وبالجملة اوّل الواجبات عقلیا لزم إفحام الأنبیاء».۱
مرحوم شبّر با کمی تفاوت این دلیل را ذکر میکند. او میگوید: مخاطب پیامبر اگر حُسن و قُبح عقلی را قبول نداشته باشد میگوید توجه به سخنان و معجزه شما وقتی بر من واجب است که راستگو بودن شما را بدانم. راستگو بودن شما نیز برایم اثبات نمیشود مگر با بررسی. از سوی دیگر، بررسی هم بر من واجب نیست؛ چون وجوبِ نظر با عقل اثبات میشود و فرض این است که عقل باید و نباید را درک نمیکند. بدین سان، پیامبر پاسخی نخواهد داشت و محکوم میشود:
إنهما لو كانا شرعیین لزم توقف وجوب الواجبات بأسرها على مجیء الشرع ولو كان كذلك لزم افحام الأنبیاء، لأن النبی صلی الله علیه و اله إذا ادعى النبوة وأظهر المعجزة كان للمدعو أن یقول إنما یجب علی النظر فی معجزتك بعد ان أعرف أنك صادق، فأنا لا أنظر حتى أعرف صدقك ولا أعرف صدقك إلا بالنظر وقبله لا یجب علی امتثال الأمر، فینقطع النبی ولا یبقى له جواب.۲
فضل بن روزبهان به این دلیل اِشکال گرفته که لازم نمیآید نبی شکست بخورد؛ زیرا مردم حق ندارند بگویند بعد از علم به صادق بودن شما به معجزه توجه میکنیم، بلکه به حسب نفسالامر توجه به معجزه واجب است:
لأنّ المدعوّ لیس له أن یقول: إنّما یجب علی النظر فی معجزتك بعد أن