البته، اگر مقصود از فطرت و وجدان، گرایش متعالی انسان باشد، ملاک دوم به نظریه شهید مطهری که مبنای آن نظریه اعتباریات است، برمیگردد و اِشکالاتی که پیش از این مطرح شد، از جمله همین اِشکال عدم جریان قاعده درمورد افعال الهی وارد خواهد شد، اما اگر مقصود از فطرت و وجدان، درک صریح عقلی است که جنبه ملکوتی انسان است و نورانیتی است که خداوند به انسان عطا کرده است تا حقایق را درک کند، در این صورت، ملاک دوم به ملاک اوّل برمیگردد و نیازی به ذکر مستقل آن نیست، بلکه در خصوص ملاک اوّل میتوان این نکته را اضافه کرد که مقصود از عقل، عقل فطری است که جنبه ملکوتی انسان است و برخی حقایق را به طور بدیهی و وجدانی درک میکند.
جمعبندی دیدگاه متکلمان امامیه و معتزله (عدلیه)
مطالب عدلیه را میتوان به دو دسته مورد اتفاق و اختلافی تقسیم کرد. آن چه مورد اتفاق همه آنان است اعتقاد به حُسن و قُبح ذاتی و عقلی است. حُسن و قُبح ذاتی به معنای عام کلمه به این معناست که افعال، قطع نظر از اعتبار شارع یا هر اعتبارکنندهای، حسن و قبیح هستند.
به دیگر سخن، حُسن و قُبح، امری واقعی در افعال است و مرجع آن، اعتبار شارع یا انسان و ملائمت و منافرت با طبع انسان یا اغراض انسان و نیز صفت کمال و نقص برای انسان نیست. از سوی دیگر، عقلِ انسان در پارهای موارد، از جمله حسن عدل و قبح ظلم، حُسن و قُبح ذاتی و واقعی افعال را درک میکند. از این درک، تعبیر به حُسن و قُبح عقلی میکنند. بر اساس این دو اعتقاد، عدلیه، حُسن و قُبح را به عنوان ملاکی عام در مورد خدا و انسان بهکار میبرند و در بحث عدل الهی، احکام متعددی را در مورد خدا بیان کرده، صدور برخی افعال را از خدا نفی میکنند، مانند عبث، مجبور کردن انسان و تکلیف بمالایطاق. در حالی که