107
قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی

دلیل پنجم: خوب دانستن امور ‏ملائم با طبع

از آنجا که انسان‌ها کارهای ‏ملائم با طبع خود را خوب می‌دانند، نتیجه می‌شود که انسان‌ها خوب را برای امور ‏ملائم با طبع خود اعتبار می‌کنند. علّامه طباطبایی می‌گوید:

پس می‌توان گفت که خوبی و بدی که در یک خاصه طبیعی است ملائمت و موافقت یا عدم ملائمت و موافقت او با قوه مدرکه می‌باشد و چون هر فعل اختیاری ما با استعمال نسبت «وجوب» انجام می‌گیرد، پس ما هر فعلی را که انجام می‌دهیم به اعتقاد این‌که به مقتضای قوه‏ فعّاله است انجام می‌دهیم، یعنی فعل خود را پیوسته ‏ملائم و سازگار با قوه‏ فعّاله می‌دانیم و همچنین ترک را ناسازگار می‌دانیم. در مورد فعل، فعل را «خوب» می‌دانیم و در مورد ترک، فعل را «بد» می‌دانیم. از این بیان نتیجه گرفته می‌شود: خوب و بد «حُسن و قُبح در افعال» دو صفت اعتباری هستند که در هر فعل صادر و کار انجام گرفته، اعم از فعل انفرادی و اجتماعی، معتبرند.۱

در نقد این دلیل ‌باید گفت که همان‌طور که شهید مطهری و آیة اللّه مصباح یزدی فرمودند، سخن بر سر حُسن و قُبح ارزشی و اخلاقی است که مطلق و غیر نسبی است. خوب بودن امور ‏ملائم با طبع و بد بودن امور منافر با طبع، یکی از معانی نسبی حُسن و قُبح است که اشاعره هم این معنا را قبول دارند و مورد اتفاق همگان است و نزاعی درباره آن نیست.

دلیل ششم: دلالت آزمایش ممتد

یکی از استدلا‌‌‌ل‌های علّامه طباطبایی بر ضرورت اعتبار خوب و بد در افعال انسان

1.. علامه طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۲، ص ۲۰۰.


قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
106

پاسخ گفته شد که حُسن و قُبح عدل و ظلم از بدیهیات اولیه است و عقل بدون درنگ، به آن حکم می‌کند و اختلاف اشاعره و فلاسفه یا به دلیل مبانی نادرست آنهاست، یا به دلیل موانع و اِشکالاتی است که نسبت به حُسن و قُبح ذاتی و عقلی دارند که باید پاسخ آنها داده شود. گذشته از آن که خود فلاسفه در عبارت‌هایی که از آنان نقل کردیم، اعتراف کردند که خوبی و بدیِ عدل و ظلم، از مشهوراتی است که همه انسان‌ها آن را قبول دارند.

دلیل چهارم: برهانی نبودن غیر حقایق

علّامه طباطبایی به این دلیل که بایدها و نباید‌ها جزء حقایق نیستند، آنها را مجرای برهان نمی‌داند و از طریق اعتبار، آنها را توجیه می‌کند:

در مورد اعتباریات نمی‌توان دست توقّع بسوی برهان دراز کرد؛ زیرا مورد جریان برهان حقایق می‌باشد و بس.۱

سؤال اصلی در اینجا این است که چرا حُسن و قُبح، جزء حقایق نیستند؟ ظاهراً پاسخ این است که حقایق، هست‌ها و نیست هایند، نه بایدها و نباید‌ها. در مورد این پاسخ، سؤال این است که چرا دو نوع حقایق نمی‌تواند وجود داشته باشد؟ حقایق نوع اوّل همین اموری اند که در خارج می‌بینیم، اما خوبی عدالت هم نوعی حقیقت است که عقل آن را در عدالت درک می‌کند. چرا همه حقایق باید از نوع درخت و کوه باشند و خوبیِ عدالت حقیقت نیست. ظاهراً دلیلی بر این ادعا اقامه نشده است، بلکه با فرض غیر حقیقی بودن حُسن و قُبح افعال، از طریق نظریه اعتباریات، وجود آنها توجیه شده است.

1.. علامه طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۲، ص ۱۹۶.

  • نام منبع :
    قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5068
صفحه از 207
پرینت  ارسال به