فاسدهاست، باطل است. آمدی در تقریر این مدعا میگوید: اگر کسی به دروغ بگوید «زید در خانه است»، در حالی که زید در خانه نباشد، با فرضِ قبح عقلی کذب، باید دید چه چیزی منشاء قبح بوده است. این منشاء از چهار حالت خارج نیست:
حالت اول: ذات این الفاظ مقتضی قبح باشند. این حالت مردود است؛ زیرا اگر ذات این الفاظ مقتضی قبح باشد، باید در صورتی که زید در خانه هست نیز کلامش قبیح باشد؛ زیرا همین الفاظ بهکار رفته است، پس ذات الفاظ بر قبح دلالت ندارد.
حالت دوم: نبود زید در خانه علت شده است تا جمله دروغ قبیح باشد. این حالت نیز قابل التزام نیست؛ زیرا نبودن زید امری عدمی است و امر عدمی (نبودن زید) نمیتواند علت برای امر ثبوتی (قبح کذب) تلقی شود.
حالت سوم: مجموع الفاظ و نبودن زید سبب قبح باشد. این حالت نیز به همان دلیلی که در نقد حالت دوم گفتیم باطل است؛ زیرا عدم همانطور که علت تامه برای امر وجودی نیست، جزء العله برای امر وجودی نیز نمیتواند باشد.
حالت چهارم: دلیل بر قبح کذب امر چهارمی باشد، غیر از الفاظ و غیر از نبود زید و غیر از مجموع این دو. در این صورت یا آن امرِ چهارم غیر لازم با گزاره است که در این صورت، حُسن و قُبح ذاتی نیست، بلکه عَرضی مفارق است. یا لازمه الفاظ است یا لازمه نبودن زید و یا لازمه مجموع آن دو، یا لازمه امر چهارم؛ در سه مورد نخست، همان اِشکالاتی که برای خود این سه حالت وجود داشت برای لازمه آنها هم وجود دارد. اگر لازمه امر چهارم است، باز چهار حالت میتوان فرض کرد و تسلسل پیش میآید:
أنه لو قال القائل: زید فى الدار ولم یكن فیها، فلو كان قبیحاً عقلاً؛ فالمقتضى لقبحه: اما ذات هذه الألفاظ، أو عدم كونه فى الدار، أو المجموع، أو أمر رابع. لا جائز أن یقال بالأول: وإلا كان خبره قبیحاً وإن