خلط شده و تفسیر شیعه اسماعیلیه را از تفسیر شیعه دوازده امامی جدا نساخته و نتوانسته تحلیل کند که از نگاه شیعه اسماعیلیه قرآن کریم کاملاً رمزگونه است و همه شیعیان باور به رمزگونه بودن همه آیات قرآن کریم ندارند.
به باور براشر، علت اینکه بسیاری از مفسران شیعه بر روایات بطن قرآن کریم پافشاری میکنند، آن است که اگر از ظاهر برخی از آیات قرآن کریم برنمیآید که به امام علی علیه السلامو اهلبیت علیهم السلاماشاره دارند، در بطن آیات این اشاره وجود دارد و مفسر قرآن کریم باید این آیههای قرآن کریم را به تأویل ببرد.
از نگاه نویسنده مقاله، شیعیان بر این باورند که قرآن کریم اصول را آموزش میدهد و به آموزش جزئیات نمیپردازد. بر طبق همین منطق، آنان بر این عقیده هستند که برابر برخی از احادیثی -.که در منابع روایی وجود دارند - بسیاری از آیات قرآن کریم به طور جزئی و گذرا به حقانیت شیعه، امام علی علیه السلامو اهلبیت علیهم السلاماشاره دارند؛ ولی این آیات مطلب را سربسته گذاشتهاند و در اینگونه موارد باید به احادیث رجوع کرد و توضیح آنها را دریافت نمود. وی بیان میدارد که مهمترین اصل در تفسیر شیعیان، آن است که حق تفسیر قرآن کریم، به امام علی علیه السلامو اهلبیت علیهم السلاماختصاص دارد و کسانی که واقعاً میتوانند معانی اصلی قرآن کریم را بفهمند، آنان هستند و دیگران چنین توانی ندارند. به طور طبیعی، از نگاه براشر، مسئله انحصار تفسیر قرآن کریم برای امام علی علیه السلامو اهلبیت علیهم السلامکه در اینجا به عنوان یکی از اصول تفسیر شیعه مطرح شده است، دوباره میخواهد همان ادعا را ثابت کند.
براشر در این مقاله، بیان میکند که تفسیر شیعه، ضدسنی است و ضدیت با اهل سنت، در تمام تفسیرهای شیعه وجود دارد. وی میگوید که بیشتر مفسران اولیه شیعه، با اشاره به آیه «کنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّه وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکتَابِ لَکانَ خَیرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ»۱