میلادى، رساله دکتراى دیگرى (با عنوان رساله استادى) درباره ترکیب و ساختار ادبى سورههای مکى قرآن تدوین کرد.
شخصى به نام دیتریشى بر این رسالهها اشراف داشت. وى به میراث لاتینى و یونانى در اسلام علاقهمند بود. برخى از همکاران وی درباره جالینوس مینوشتند و درباره آنچه از جالینوس در نسخههاى خطى عربى یافت شده و الآن اصل یونانىاش وجود ندارد، تحقیق و تألیف میکردند. او به پزشکى علاقه چندانی نداشت و بیشتر به مباحث الهیاتى گرایش داشت. ازاینرو مقالهاى از ارسطو را انتخاب کرد که درباره خدا بحث مىکند و تنها مقاله وى در این باب است. عبداللطیف بغدادى ناگزیر بود برخى از مفاهیم را به گونهاى تعبیر و تفسیر کند که با مفاهیم اسلامى سازگار باشند. ارسطو مشرک و بتپرست بود و سخنانش درباب خدا با عقاید اسلامى همخوان نبود. نتیجه این رساله، تحلیل این نکته بود که چگونه یک اثر شرکآمیز، رنگ و بوى توحیدى پیدا مىکند.
نویورت مطالعات قرآنى را در شهر قدس و مسجدالاقصى نزد یاسین الکبرى، از مشایخ مشهور آن زمان گذراند. به دلیل آلمانى بودن، به طور طبیعی، نگاه ویژهای به یهودیان داشت. زمانى که ۲۰ ساله بود، همه آلمانىها نسبت به یهودیان احساس گناه جمعى مىکردند. مىخواست با کسانى که به آنها ظلم شده است، آشنا شود. ازاینروی به بیتالمقدس رفت. قرآن کریم و آثار غزالى را همراه با شیخ یاسین خواند. شیخ یاسین امام جماعت مسجدالاقصى بود. به طور طبیعی، مطالعات قرآنى در غرب در سطح پژوهشهاى مربوط به تورات و انجیل نبوده و نیست.
نویورت حدود شش سال در اردن در دانشگاه در زمینه فلسفه عربى تدریس کرد. زمانى در کنفرانسى قرآنى که در آلمان (گوتینگن) برگزار شده بود، شرکت کرد. در این کنفرانس آرای ونزبرو را نقد کرد. در میان حاضران، فردى حضور داشت که آلمانى را بهخوبى نمىفهمید. وى تصور کرد که نویورت هوادار ونزبروست و به