ادعاهای معناشناختی آنان به همین تعریف از عقل بازمیگردد:
درک ما از اینکه ذهن چیست؟ عمیقاً مادی است. پایهترین باورهای فلسفی ما ذاتاً به دیدگاه ما از عقل بستگی دارد. عقل بیش از دو هزار سال به عنوان ویژگی مشخص بشریت شناخته شده است. عقل نهتنها شامل توانایی ما در استنتاج منطقی، بلکه توانایی ما برای انجام تحقیق، حل مسائل، ارزیابی و انتقاد درباره این است که چگونه باید عمل کنیم و چگونه خود، دیگران و جهان را ادراک میکنیم.
روشن است که این تعریف از عقل، تنها عقل نظری و عملی را در بر میگیرد - نه مبادی پیشینی - و در فلسفه اسلامی نیز این معنا از عقل مطرح شده است. آیا میتوان این تعریفها از عقل در فلسفه اسلامی را نشاندهنده این دانست که فیلسوفان مسلمان نگاهی مادی و حسی به عقل دارند؟ برای نمونه به تعریفهای زیر از عقل توجه کنید.
۰.ادراک الانسان الشیء بذهنه و قد یقع علی الشیء الذی یکون به ادراک الانسان.۱
۰.انه معان مجتمعة فی الذهن تکون مقدمات یستنبط بها المصالح و الاغراض.۲
۰.انه هیئة محمودة للانسان فی حرکاته و سکناته و کلامه و اختیاره.۳
تعریف عقل به ادراک خود، دیگران و جهان نیز نشان میدهد معناشناسان شناختی به این جنبه عقل توجه دارند و جنبههای دیگر برای آنان مسئله نبوده است؛ اما آنچه این معناشناسان درباره بدنمندی اشاره کردهاند به همین معنا از عقل بازمیگردد؛ یعنی به مفهومی از عقل که انسان با استفاده از آن شناختهایی اکتسابی از خود، دیگران و محیط پیرامون به دست میآورد.