زبانی خود همواره میکوشد تا آنچه را در ذهن خود از واقعیات درک کرده، به دیگران انتقال دهد. افزون بر این عبارتهایی که انسان بیان میکند البته از قابلیت صدق و کذب برخوردارند؛ زیرا چنانچه حتی ملاک صدق و کذب را مطابقت با واقع بدانیم عبارتهای یک گوینده به دلیل اینکه با واقعیت خارجی ارتباط دارد میتواند متصف به صدق یا کذب شود. تنها تفاوتی که معناشناسی شناختی با سایر دیدگاهها دارد این است که ارتباط با واقع از مجرای ذهن گوینده رخ میدهد و عبارتهای زبانی به طور غیر مستقیم با واقعیت ارتباط برقرار میسازند.
این نکته البته با دیدگاه برخی از دانشمندان علم معانی و بیان که ملاک صدق و کذب را نیت گوینده دانستهاند۱ نیز متفاوت است؛ زیرا در دیدگاه شناختی مراد از اینکه عبارتهای زبانی بازتاب مفهومسازیهای انسان از وقایع خارجیاند نیت و قصد گوینده نیست؛ بلکه معناشناسی شناختی این ادعا را مطرح میکند که زمانی که یک گوینده به واقع قصد اخبار صدق دارد نیز به صورت ناخودآگاه از واقعیت خارجی یک پردازش ذهنی ارائه میکند که البته با واقعیت مطابق است اما تمام آن نیست.
معناشناسی شناختی و تجربهگرایی
یکی از اشکالاتی که ممکن است بر معناشناسی شناختی وارد دانسته شود بحث تجربهگرایی افراطی در مبانی این روش معناشناختی است. اصل بدنمند بودن معنا ممکن است این شک و شبهه را ایجاد کند که تمامی علوم و دانشهای انسان در حیطه علوم تجربی تعریف میشود. به بیان دیگر از اصل