زبان بشر شدهاند و مبتنی بر فهم بشر هستند. بنابراین از قواعد فهم زبانی نیز برخوردارند و برای دریافت معانی آنها و بدون هیچگونه پیشداوری تنها باید به تحلیل عبارتهای متکلم بر اساس نظریات کاملاً زبانشناختی روی آورد. در متون دینی آنچه از تحلیل عبارتهای دینی به دست میآید مفهومسازیهای متکلم مقدس از واقع خواهد بود.
معناشناسی شناختی عینیگرا یا نسبیگرا
اصول تعاملات زبانی در متون دینی همان اصولی است که عقلا در محاورات خود از آن بهره میگیرند؛ یعنی اصولی که مبنای تفهیم و تفاهم میان عقلا قرار میگیرد. سیره عقلا در بیان عبارتهای زبانی، بیان عبارتهای واقع نما و معرفتبخشی است که قابلیت صدق و کذب داشته باشند. نسبی بودن معرفت نیز در همین فضا تصور میشود؛ یعنی هیچ گزاره صادق یا کاذبی وجود نداشته باشد. بدینترتیب نسبیگرایی معرفت شناختی به این معنا خواهد بود که امکان اثبات یا رد هیچ گزارهای تصور نشود.
نسبیگرایی معرفت در حقیقت همان تغییر پذیر بودن معرفت است. نسبیگرایی معرفتشناختی، دانش بشر را با ویژگیهای ذهنی و فردی صاحب دانش پیوند میدهد؛ به گونهای که نمیتوان درباره هیچ شناختی داوری کرد. به همین دلیل رویکردهای نسبیگرا در هرمنوتیک امکان فهم ثابت، معتبر و غیر تاریخی را انکار میکنند و برای هر متن و اثری تفسیرهای متنوع در نظر میگیرند. این اعتقاد به این دلیل ایجاد شده که در هرمنوتیک فلسفی، افق معنایی مفسر در فرایند فهم، مؤثر به شمار میرود و فهم در واقع حاصل ترکیب افق معنایی مفسر با متن دانسته میشود. در دیدگاه نسبیگرایانه، فهم همواره