ضرورتاً متونی تاریخی نیز هستند؛ به این معنا که دلالت این متون ازآن نظام زبان - فرهنگی که بخشی از آن است، جدا نیست؛ ازاینرو زبان و محیط فرهنگی مرجع تفسیر و تألیف محسوب میگردد.۱
در این دیدگاه، قرآن و حدیث نهتنها ناظر به فرهنگ زمان خود بودهاند بلکه از آن اثر نیز پذیرفتهاند. بنابراین برای فهم این متون باید فرهنگی را که متن دینی در آن فرهنگ تولید شده شناخت و با زبان آن آشنایی یافت؛ اما شناخت فرهنگ و زبان متن تا چه اندازه بر فهم متن تأثیر میگذارد؟ دیدگاه معناشناسان شناختی درباره اثرپذیری متن از فرهنگ زمانه چیست؟
در معناشناسی تاریخی یا درزمانی توجه به تحول زبان و تغییرات معنایی آن در بستر تاریخ است. در معناشناسی درزمانی معنای یک واژه در تطور تاریخی آن شناخته میشود. ویژگی اینگونه از معناشناسی این است که متکی بر اسناد تاریخی و تفسیر آن اسناد است.۲ بدینترتیب تاریخمندی متون بر اساس معناشناسی تاریخی توجیه مییابد، اما پس از گسترش دیدگاه معناشناسیهای ساختارگرا که رویکرد همزمانی را ملاک فهم معنای متون قرار میدهند، مسئله تاریخمندی به کلی بدون وجه خواهد بود؛ زیرا در این رویکرد معناشناختی، بدون در نظر گرفتن عوامل و تغییرات تاریخی تأثیرگذار بر تحول معنایی، حالت زبانی موجود بررسی میشود.۳ معناشناسی شناختی را نیز میتوان به گونهای معناشناسی ساختارگرا دانست که تحلیل معنا نه بر اساس اسناد تاریخی که بر اساس ملاکهای زبانی صورت میگیرد. یکی به دلیل اینکه این معناشناسی در