هستند و در مفهومسازیهای متفاوت تغییر میکنند؛ چراکه معنا از شکلدهی ما به جهان و تجربیات جدید حاصل میشود. در تعریف یک پدیده، مجموعهای از ویژگیهای معین و ثابت وجود ندارد که جامع و مانع باشد، بلکه یک ساختار انعطافپذیر است که میتواند با موارد دیگری نیز ارتباط برقرار نماید و آنها را نیز در تعریف وارد کند.
تجربهها و تغییرات جدید در محیط پیرامون ما موجب میشود که مقولات معنایی خود را متناسب با تغییر اوضاع و شرایط منطبق سازیم.۱
برای نمونه مجموعهای از ویژگیهای معین و انعطافناپذیر وجود ندارد که جامع تمام افراد پرندگان و مانع اغیار باشد، بلکه یک ساختار خانوادگی انعطافپذیر وجود دارد که از توانایی ارتباط با موارد فرعی و جانبی برخوردار است.
پویایی معنا البته با آنچه در هرمنوتیک فلسفی مبنی بر صامت بودن متن گفته شده، اختلاف ماهوی دارد. پویایی معنا در زبانشناسی به معنای عدم تعین معنا در متن نیست، بلکه برخلاف هرمنوتیک که بر گرسنگی معنا اصرار دارد و معتقد است که الفاظ در انتظار معانیای هستند که مخاطب باید در پرتو پیشرفتهای علمی به آنها بدهد۲، زبانشناسی تأکید میورزد که الفاظ دارای معنا هستند و به معنایی که مخاطب از جانب خود به آنها تحمیل کند، نیاز ندارند.۳ آنچه نظریه انعطافپذیر بودن معنا بر آن اشاره دارد در حقیقت این است که معنای یک عبارت، در سیاق خود تعین دارد؛ اما واژهها در سیاق مربوط به خود با مفهومسازی مرتبط با آن منطبقاند. البته این مخاطب نیست
1.. Cognitive Linguistics: Basic Readings, An Introduction: A Rough Guide to Cognitive Linguistics, p. ۴.
2.. ر.ک: الهی راد، آشنایی با هرمنوتیک، ص۱۳۵-۱۴۱.
3.. برای مطالعه در این موضوع ر.ک: صادقی، درآمدی بر کلام جدید، ص۹۲.