35
معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی

در فرایند فهم، مراحلی وجود دارد که هر یک باید جداگانه بررسی شوند. مرحله اول یا مرحله پیش از فهم مرحله تصمیم‏گیری برای آن است که چه چیزی را بفهمیم. در مرحله بعد، مواجهه صورت می‏گیرد و پس از آن فهم رخ می‏دهد. فهمی که پس از مواجهه و التفات روی می‏دهد، امری اضطراری و بسیط است. به عبارت دیگر زمانی که چیزی را می‏فهمیم، این فهم بدون اختیار است و انسان نمی‏تواند در آن تصرفی کند. در مرحله پس از فهم است که انسان به تصرف در آنچه فهمیده، یعنی مفهوم دست می‏زند.

پرسش اساسی این است که ویژگی‏های اخلاقی و روانی انسان در کدام مرحله از مراحل فهم وارد می‏شود. برای مثال انسانی که از لحاظ ویژگی‏های رفتاری و روانی، خشن به شمار می‏رود، آیا مطالب را به صورت خشن درک و فهم می‏کند. یا اگر از چیزی تنفر داشتیم، در شناخت تفصیلی آن تنفر ما دخالت خواهد داشت؟ چنانچه چنین امری را بپذیریم، باید این را نیز قبول کنیم که دیگر انتقال مفاهیم میان انسان‏ها صورت نخواهد گرفت.

اشتراکات نوعی انسان و مفاهمه

به رغم ویژگی‏های شخصی‏ای که هر یک از انسان‏ها در خود می‏یابند، انسان‏ها از ویژگی‏هایی نوعی نیز برخوردارند که بر اساس آن دریافت خود را به مفاهمه می‏گذارند. انسان‏ها می‏کوشند تا فهم خود را از رویدادها و پدیده‏ها به دیگران انتقال دهند. چنانچه ویژگی‏های فردی در فهم دخالت داشته باشد، چگونه می‏توان فهم خود را به اشتراک گذارد. اگر اعتقاد داشته باشیم اساساً فهمی رخ نمی‏دهد یا مفاهمه‏ای میان انسان‏ها وجود ندارد (به دلیل اینکه هیچ اشتراکی میان دو نفر از انسان‏ها وجود ندارد)، دچار نوعی عدم شناخت به صورت مطلق خواهیم شد. با پذیرش وجدانی این امر که انسان‏ها تلاش خود در انتقال


معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
34

هر اعتقادی که شما دارید بر اساس تجارب و افکار، احساسات و انطباعات حسی شما پی‌ریزی شده است. هرگونه شناخت دیگری در واقع ادامه همین تجارب و افکار است.۱

بنا بر دیدگاه مختار، فهم در ارتباطات شکل می‏گیرد؛ به این معنا که هر انسانی دارای جهان‏بینی خاصی است که هر آنچه را می‏فهمد در قالب آن جهان‏بینی درک می‏کند. برای مثال فهم مفهومی نظیر عقل در خارج از دستگاه فلسفی، غالباً تلاش بسیاری نیاز دارد و در فهم اولیه، ما همان درکی را از عقل داریم که در دستگاه فلسفی آن را پذیرفته‏ایم.

وقتی با واقعه‏ای خارجی روبه‏رو می‏شویم، تصویری از آن واقعه خارجی در ذهن شکل می‏گیرد؛ اما زمانی که این تصویر در ذهن تشکیل یافت، چه رخ می‏دهد؟ آیا ما در این تصویر ذهنی تغییر ایجاد می‏کنیم؟ آیا تصویر را به گونه‏ای در ذهن خود ثبت می‏کنیم که متناسب با عواطف و روان انسان باشد؟ یا مفاهیم را بر اساس عواطف و روان خود به گونه‏های متفاوت دسته‏بندی می‏کنیم؟ برخی زبان‏شناسان در این باره چنین گفته‏اند:

از نظر دیویدسن، ما با سهیم شدن در یک زبان، به هر معنایی که برای ارتباط لازم است، در تصویری از جهان شریک می‏شویم که باید در عمده ویژگی‏هایش صادق باشد (Davidson, ۱۹۷۷: ۱۹۹) در واقع استدلال دیویدسن دو مقدمه دارد: نخست اینکه کسانی که سخنان یکدیگر را می‏فهمند باید دیدگاه مشترکی درباره جهان داشته باشند، خواه این دیدگاه درست باشد یا نه. (ibid) به عبارت دیگر، برای برقرار کردن ارتباط زبانی دو طرفِ ارتباط باید درباره جهان با یکدیگر توافق داشته باشند.۲

1.. نیگل، در پی معنا، ص۷.

2.. ذاکری، از امکان مفاهمه تا اثبات معرفت، استدلال دیویدسن علیه شکاکیت، ص۷۴.

  • نام منبع :
    معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد رکّعی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1991
صفحه از 369
پرینت  ارسال به