آیا انتقال دو مفهوم انتزاعی و معنوی بلا و دعا و رابطه میان آنها بدون ارجاع به حس و تجربههای ملموسی نظیر نبرد و دفاع به سادگی امکانپذیر بود؟ به همین ترتیب بیان نسبت دعا با عبادت و دین نیز با توسل به استعارههای مفهومی صورت گرفته است:
۰.- وَعَنِ النَّبِی صلی الله علیه و اله أَنَّهُ قَالَ الدُّعَاءُ مُخُ الْعِبَادَةِ.۱
۰.- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ وَعَمُودُ الدِّینِ.۲
بر اساس این دو استعاره مفهومی، تمام آنچه مغز برای انسان انجام میدهد، به حوزه دعا انتقال مییابد و تمام کارکردی که ستون برای یک بنا دارد به دعا در رابطه آن با دین نسبت داده میشود.
کشف بر اساس فضاهای ذهنی
بر اساس نظریه فضاهای ذهنی در فرایند ساخت معنا، یک گوینده اموری پشت صحنه دارد که عبارت از مقایسه وضعیت یک یا چند مفهوم است. برای مثال در آیه (ٱللَّهُ وَلِىُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَاتِ إِلَى ٱلنُّورِ) در حقیقت دو فضای درونی و بیرونی برای ظلمات و نور با یکدیگر مقایسه میشود که مؤمن از یکی خارج و وارد دیگری میشود. در این آیه دو وضعیت مؤمن با یکدیگر مقایسه شدهاند: یکی وضعیت قرار داشتن در تاریکی و دیگری وضعیت قرار گرفتن در بیرون آن. همین دو وضعیت درباره نور مفهومسازی شده است. به همین ترتیب در آیاتی که قرآن مرض را در قلب بیان میکند میتوان دو وضعیت ترسیم کرد: یکی اینکه قلب مثل سیب باشد و بیماری در درون آن را به مثابه فاسد شدن درونی قلب بدانیم. به بیان دیگر بر اساس این احتمال بیماری مربوط به خود