موفقیتآمیزی مورد بررسی قرار گیرد. تا وقتی این مسئله بروز میکند علم نشانهگذاری به صورت مطیع باقیخواهد ماند.۱
زمانی که از ارتباط روان با زبان سخن به میان میآید، زبانشناسان به رابطه زبان و تفکر و تأثیر متقابل آن دو بر یکدیگر اشاره میکنند و حتی رابطه زبان با فرهنگ و زبان با منطق را نیز دیدگاهی روانشناختی به شمار میآورند.۲ در این اصطلاح، روانشناختی بودن معنا خود به معنای مطلق درونی بودن معناست. به بیان دیگر زبان در این دیدگاه شامل یک صورت بیرونی (الفاظ و آواها) و یک صورت درونی (اندیشه، تفکر و احساسات) است.
دیدگاه زبانشناسان شناختی
معناشناسان شناختی، معنا را چیزی جز مفهومسازی ذهن بشر نمیدانند و این اصل را با چند اصل توضیحدهنده دیگر تشریح میکنند. «مفهومسازی» فرایندی است که در آن زبان با سلسلهای از عملیاتهای مفهومی، دانشهای پیشزمینهای و پردازش ذهنی ارائه میشود و این فرایند همان معنا را تشکیل میدهد.
وقتی کاربران یک زبان ارتباط زبانی برقرار میکنند، اطلاعاتی را که دارند به صورت خاصی پردازش میکنند و نظم و سامان ویژهای به آنها میدهند و سپس آنها را در قالب تعبیرهای زبانی به دیگران انتقال میدهند.۳
در مفهومسازی، تمامی تجربههای انسانی از جمله مفاهیم قدیم و جدید، تجربههای حسی - حرکتی، فیزیکی، عاطفی، اجتماعی و فرهنگی مورد توجه قرار میگیرند. مراد از مفهومسازی، پردازش اطلاعاتی است که گوینده از آن