که وقتی میخواهیم با دقت و وضوح بیشتری از چیزی سخن بگوییم از این مقوله استفاده میکنیم.۱
برایناساس در مطالعات قرآنی نیز هرگاه بخواهیم رابطه عمودی میان مقولات را کشف و میزان شمولیت هر یک را مشخص کنیم، از سطوح مقولات کمک میگیریم.
در نگاه ابتدایی و بدون تحلیل مفهومسازیهای قرآنی، در میان واژگان قرآنی که از بعد فرابدنی انسان سخن میگویند نمیتوانیم مقوله پایه و فرادست و فرودست را معین کنیم؛ زیرا تمام واژگانی را که در بخش نمابرداری بسامدی برشمردیم، در یک سطح یعنی در مقوله فرودست قرار میگیرند و رقیب و همعرضاند و به سبب شباهت خانوادگیای که با هم دارند، با یکدیگر مقوله جدیدی را میسازند که برخی اندیشمندان از آن به عنوان نفس و عدهای به عنوان روح یاد کردهاند. در یک نگاه سطحی از میان این واژگان دامنه شمول هیچیک از آنها، در مصادیق نسبت به دیگری بیشتر دیده نمیشود؛ اما با تحلیل مفهومسازی قرآن این برداشت رد شده و دامنه شمول هر کدام مشخص و متمایز از دیگری به چشم میآید و مقوله میانی و مقولات فرادست و فرودست آن معین میشود. البته این کار به تحلیل مفهومسازی آیات قلب و واژگان همبسته نیز نیازمند است.