پیشنمونه، نمونه اولیه باشد.
حال این مطلب را در مطالعات موضوعی قرآن تطبیق میدهیم.
یکی از جنبههای نمابرداری متن، که در جهت کشف پیشنمونه به کار میرود، تکرار واژگانی است. تکرار واژگانی در واژگان بنیادین که اساس جهانبینی بر آن شالوده میشود، اهمیت بیشتری دارد. متن قرآن به عنوان نمای کلی از جهانبینی قرآنی به شمار میرود و هر واژه به مثابه عکسی عمل میکند که بخشی از حقایق را نشان میدهد. هر چه تکرار واژه بیشتر باشد، تکیه ماتن به همان اندازه بیشتر است و تکرار فراوان، نشان از اهمیت واژه در جهانبینی دارد. مقصود از اهمیت معناشناختی، اهمیت هستیشناختی نیست؛ بلکه مقصود این است که ماتن میخواهد این بعد بیشتر مورد توجه خواننده قرار گیرد. بنابراین ممکن است یک مورد از نظر هستیشناختی ارزش والایی داشته باشد، ولی ماتن آن را در متن خود منعکس نکند.
مثلاً کرسی و عرش از نظر هستیشناختی از جایگاه والایی برخوردارند؛ در حالی که کرسی یک بار و عرش ۲۰ بار در قرآن آمده است و مشتقات کفر ۵۲۴ بار در قرآن تکرار شده است؛ ماتن چیزی را بیشتر مطرح میکند که میخواهد مورد توجه شنونده باشد و قرآن نیز از این ویژگی برخوردار است. البته با افزودن این خصیصه که قرآن بنا دارد موضوعاتی را مطرح کند که با ایجاد جهانبینی قرآنی انسان را به سوی کمال و هدایت سیر دهد.
اهمیت این بحث زمانی بیشتر میشود که قصد داشته باشیم در مباحث مهم نمای جهانبینی را کشف کنیم. بعد فرابدنی انسان یکی از مفاهیم اساسی در ساحت انسانی قرآن است. این بعد را میتوان با واژگان «نفس، روح، قلب، فؤاد، لبّ، نهیه، عقل توسم، فهم، فکر، فطنه، مشاعر، روح، نفس، وهم، صدر،