است و عرف عام، علت رجوع به کار میدانی است. رجوع به عرف عام به این معناست که اولاً باید مشخص شود فهم کاربران زبان به صورت عمومی و نوعی چگونه است؛ ثانیاً ملاک دریافت این فهم چیست؟
با این نتایج مشخص میشود که نباید فهم شخصی ملاک فهم قرار گیرد یا به عبارت دیگر، عقل نظری و عملی شخصی را باید کنار گذارد و عقل نوعی را ملاک قرار داد. دریافت این عقل نوعی با کار میدانی حاصل میشود. بنابراین باید اعتراف کرد که مفسر یک متن، باید فیلسوف زبان نیز باشد.
دیدگاهها درباره چیستی معنا
تاکنون دیدگاههای گوناگونی درباره ماهیت معنا مطرح شده است و هنوز هیچگونه اتفاق نظری درباره چیستی معنا و یا ویژگیهای آن میان معناشناسان دیده نمیشود.۱ اختلافنظر در تعریف معنا عمدتاً به اختلاف روش و رویکرد معناشناسی بازمیگردد. هر یک از رویکردهای منطقی، فلسفی، روانشناختی و زبانشناختی، تعریفی متناسب با خود از معنا ارائه کردهاند که به طور کلی میتوان دو دیدگاه تصوری یا ذهنی بودن معنا و روانشناختی بودن آن را با شاخهها و انشعاباتی که دارند، عمدهترین این دیدگاهها به شمار آورد.
دیدگاه وجود ذهنی
بر اساس دیدگاه منطقدانان و فیلسوفان ارسطویی، معنا در حقیقت همان مفهوم ذهنی و یا تصویر ذهنی از ماهیت خارجی است. برایناساس رابطهای سهوجهی میان موجودات خارجی، لفظ و مفهوم ذهنی برقرار میگردد. بر اساس دیدگاه فلاسفه هنگام شناسایی ماهیتهای خارجی، تصویری از آنها در