فَلا تُدْرِک الْعُقُولُ وَأَوْهَامُهَا وَلَا الْفِکرُ وَخَطَرَاتُهَا ولَا الْأَلْبَابُ وَأَذْهَانُهَا صِفَتَهُ.۱
در احاطه تصوری، عقل تصویری از متعلقِ علم در خود ایجاد میکند و آن تصویر واسطه میان ذهن و متعلق خارجی است. در مواردی که تصویرسازی برای عقل از چیزی مانند وجدان ممکن نباشد، از راههای دیگری چون ضبط، تحدید و تفکر برای کسب علم از متعلق بهره میبرد. روایات در بیان محدودیت عقل در تصویرآفرینی بیان میکند که اگر عقل تصویری بسازد و بخواهد از آن به عنوان واسطه شناخت استفاده کند، اولاً این تصویر با وجود خارجی خدا مطابقت ندارد و ثانیاً این تصویر هیچ حکایتی ـ حتی به طور ناقص ـ از خداوند ندارد و تماماً با خدا مغایرت دارد. روایت «وَلَا تُدْرِکهُ الْأَوْهَامُ کیفَ تُدْرِکهُ الْأَوْهَامُ وَهُوَ خِلَافُ مَا یعْقَلُ وَخِلَافُ مَا یتَصَوَّرُ فِی الْأَوْهَامِ»۲ عدم ادراک عقل را به علت مغایرت بین صورت ذهنی و صاحب صورت نشان میدهد و آن را با دو تعبیر بیان میکند: در تعبیر اول، از عبارت «و هو خلاف ما یعقل» استفاده میکند که تأکید بر عقل است و در تعبیر دیگر، این مغایرت را با عبارت «خلاف ما یتصور فی الاوهام» بیان میکند.
روایت «وَلَا صُورَةٌ وَهُوَ مُجَسِّمُ الْأَجْسَامِ وَمُصَوِّرُ الصُّوَرِ»۳ تغایر خدا و صورت عقلی را به این بازمیگرداند که خدا مصوّر است که تمام صورتها برساخته اوست، و تغایر بین مصوّر و صور، امری روشن است. همچنین در روایات آمده است:
۰.فَمَتَی تَفَکرَ الْعَبْدُ فِی مَاهِیةِ الْبَارِئِ وَ کیفِیتِهِ أَلِهَ فِیهِ وَتَحَیرَ وَلَمْ تُحِطْ فِکرَتُهُ بِشَیءٍ یتَصَوَّرُ لَهُ لِأَنَّهُ عز و جل خَالِقُ الصُّوَرِ؛