تعریف علم به نمونه در قرآن
در تعریف به نمونه، دو شیوه حاکم است: یک بار تعریف به نمونه اولیه است و یک بار تعریف به نمونه اعلاست.
نمونه اولیه روشنترین و پرتکرارترین مفهومی است که کاربر زبان با آن سروکار دارد. این روش در جایی کاربرد دارد که مفهوم روشن نباشد و نیاز باشد با استفاده از مصادیق، مفهوم روشن شود؛ برای یافتن نمونه اولیه لازم است به فرهنگ و جامعه آن مفهوم مراجعه کرد؛ زمانی که با مفهومی در زبان یک قوم مواجه میشویم باید به جامعه همان قوم مراجعه کنیم و نمونه اولیه را به دست آوریم. با توجه به اینکه قرآن یک متن مؤسس است و فرهنگ و جامعه خود را رقم زده است، برای به دست آوردن نمونه اولیه مفاهیم آن جامعه مورد مطالعه، آیات قرآن هستند.
تعریف به نمونه اعلا نیز در جایی به کار میرود که انسان با مصادیق گوناگون یک مفهوم آشنایی دارد و میخواهد یک مصداق را محور همه مصادیق قرار دهد و بقیه مصادیق را به اندازه شباهتی که با آن دارند ساماندهی کند.
اگرچه مصادیق علم در لایههای گوناگون، در کاربرد قرآنی قابل مشاهده است، ولی تنها مصداقی که به صورت اسمی و مصداقی در قرآن برای علم به کار رفته، وحی و آموزههای وحیانی، علم عند الله، علم اعطایی از طرف خداست. بقیه مصادیق اگر به صورت اسمی به کار رفته باشند، نیاز به قرینه دارند.
حال با بررسی و مطالعه ویژگیهای علم در قرآن باید به نمونه اولیه یا اعلای آن در قرآن دست یابیم. به این ترتیب که نمونه اولیه یا اعلای علم در قرآن آن مواردی است که بیشترین ویژگیها را در خود جمع کرده باشد.