خانوادگی استوار است.۱ با این تفاوت که دستهبندی با روش پیشنمونهای تمامی اعضای یک مقوله را در یک درجه قرار نمیدهد، بلکه بر اساس این دستهبندی، برخی نمونهها بیش از اعضای دیگر نمایانگر مقوله هستند. در نظریه پیشنمونه، مقولهبندی مبتنی بر عناصری نظیر ادراک و تخیل، تجربه، فرهنگ و فعالیتهای حرکتی انسان است.۲ به عبارت دیگر پیشنمونه مرکزی دارای مشخصههای ویژهای است که میتوان مصادیق را با آن مقایسه کرد. برای مثال مشخصههای ویژه پیشنمونه پرنده، پر و بال داشتن، منقار داشتن، تخمگذار بودن و مانند اینهاست.۳
ملاکهای تعیین مقولات در مقولهبندی شناختی
در مقولهبندی شناختی مقولات در سه سطح مقولات پایه، مقولات فرادست و مقولات فرودست طبقهبندی میشوند. برای تشخیص مقولات پایه، فرادست و فرودست ملاکهایی از سوی زبانشناسان شناختی مشخص شده است. این ملاک را میتوان از چهار منظر مورد توجه قرار داد. از منظر روانشناختی مقولات سطح پایه گشتالتی هستند؛ به این معنا که از قوانینی پیروی میکنند که از سوی مکتب گشتالت در روانشناسی مطرح و مورد استفاده زبانشناسان شناختی واقع شدهاند. از منظر فراگیری زبان مقولات سطح پایه نخستین واژههایی هستند که فراگرفته میشوند. از منظر لفظی مقولات سطح پایه معمولاً دارای ساختی کوتاه هستند؛ به گونهای که معمولاً از یک واژه برای نامیدن آنها بهره گرفته میشود و از منظر مفهومی مقولات سطح پایه پیشنمونهای هستند؛
1.. روشن و اردبیلی، مقدمهای بر معناشناسی شناختی، ص۹۸.
2.. Lakoff, Women, Fire, and Dangerous Things, p. ۸.
3.. Geeraerts, Cognitive Linguistics: Basic Readings, An Introduction: A Rough Guide to Cognitive Linguistics, p. ۹-۱۰.