179
معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی

به هم، همه یا هیچ فرض می‏شوند.۱ برای نمونه اسب، انسان نیست و انسان اسب نمی‏باشد. این اصل در همه موارد عمومیت دارد از این جهت در مقوله‏بندی منطقی تلاش بر این است که مفاهیم به گونه‏ای تعریف شوند که با دیگر مفاهیم کاملاً متمایز باشند و این از بایسته‏های این روش به شمار می‏آید و چنانچه موردی از این اصل تخطی کند، تعریف ناقص شمرده می‏شود. این اصل در دانش‏های قراردادی نظیر صرف و نحو نیز حاکم است. ازاین‏رو تلاش بر این است که قواعد زبانی بر اساس همین روش مقوله‏بندی انجام شوند. به همین دلیل استخراج ضوابط ثابت و غیرمتغیر در زبان‏شناسی سنتی، همواره از جایگاه بی‏بدیلی برخوردار بوده است و از مواردی که از قواعد استخراج شده پیروی نکند با عنوان شاذ یا نادر یاد می‏شود.

اصل چهارم: ساده‏سازی

این اصل در حقیقت اصل اقتصاد زبانی را یادآوری می‏کند؛ به این معنا که در صورت مرزبندی مقولات، فهم با سهولت بیشتر و ابهام کمتری به دست می‏آید. می‏توان این اصل را هدف مقوله‏بندی دانست؛ زیرا هدف از مقوله‏بندی دستیابی به شناخت سریع و کم هزینه است. چنانچه منطق ارسطویی بتواند اصل تمییز حداکثری را در تمامی پدیده‏ها پیاده کند، هدف از مقوله‏بندی را تحقق بخشیده است، اما باید به این نکته توجه داشت که مرزبندی دقیق در همه موارد به‏سادگی ممکن نیست و نمی‏توان قاعده همه یا هیچ را در اکثر مفاهیم انطباق داد.

اصل پنجم: تعین مقولات

مقوله‏بندی را می‏توان به دو صورت تصور کرد: یکی اینکه آن را فعل انسان در نظر بگیریم به این معنا که انسان مرزبندی میان مقولات را در فرایندی شناختی تعیین

1.. Evans and Green, Cognitive Linguistics: An Introduction, p. ۲۸-۲۹.


معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
178

مصادیق انسان زمانی یک مقوله را تشکیل می‏دهند که در میان آنها عنصر مشترکی یافت شود. این عنصر، ذهنی، واحد و مشترک در میان تمامی مصادیق است.

البته ممکن است این عنصر مشترک جنس، فصل یا یک ویژگی خاصی باشد که در میان تمامی افراد مشترک باشد. برای مثال به دلیل وجود عنصر مشترک میان مصادیقی چون اسب، گوسفند، ماهی، پرنده و انسان این مصادیق با تمام اختلافات موجود در میان آنها تحت مقوله‏ای با عنوان حیوان جمع می‏شوند و در مقابل مقولات دیگری چون گیاهان قرار می‏گیرند. در مقوله‏بندی منطقی لازم است این عنصر یکی و تنها یکی باشد و نمی‏توان از چند عنصر به عنوان وجه مشترک کمک گرفت. در این دیدگاه این عنصر مشترک به گونه‏ای است که تنها در یک مقوله وجود دارد و به مقولات دیگر تسری نمی‏یابد. حاصل اینکه در هر مقوله‏ای عنصری خاص و واحد وجود دارد که یک مقوله را از مقولات دیگر متمایز می‏سازد و این امر در تمام مقولات حاکم است و چون این عنصر منحصر به یک مقوله است و به مقولات هم‏عرض تسری نمی‏یابد؛ ازاین‏رو سبب می‏شود که مقولات کاملاً از هم متمایز گردند و در نتیجه اصل تمییز حداکثری میان مقولات پدید آید.

اصل سوم: تمییز حداکثری

در این روش در دسته‏بندی پدیده‏ها، مرز مشخصی فرض و تمایز دقیقی میان مقولات در نظر گرفته می‏شود. ازاین‏رو افراد متأثر از این ‏روش در تعریف مقولات به دنبال پیدا کردن فصل یا عرض هستند تا بدین وسیله بین مقولات تمایز کلی ایجاد کنند. نظریه مقوله‏بندی منطقی بر این اصل استوار است که هر مفهومی تعریفی متمایز از مفهوم دیگر دارد. بنابراین مفاهیم نسبت به همدیگر نسبت صفر و یک دارند. به بیان دیگر مفاهیم هم‏عرض، در این تعریف نسبت

  • نام منبع :
    معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد رکّعی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1741
صفحه از 369
پرینت  ارسال به