ذات خود ندارد. به عبارت دیگر مقولهبندی منطقی در اصل به ماهیات تعلق میگیرد که جنبه انتزاعی دارند.
توجه به این نکته ضروری است که ذهنگرایی موجود در مقولهبندی منطقی به معنای فراموشی خارج نیست، بلکه تمام مفاهیم ذهنی در تمام سطوح، ناظر به مصادیق خارجی هستند و به همین دلیل دانشهای منطق و معرفتشناسی به دنبال ارائه ملاک صدق و کذب که بیانگر کشف تطابق گزارهها با واقعیت خارجی است، میباشند. به عبارت دیگر در مقولهبندی منطقی هرگز معیار مقولهبندی ذهن افراد نیست، بلکه مقولهبندی در سطح مفاهیم نمود بیشتری یافته است. اگر معیار مقولهبندی ذهن افراد باشد و مقولهبندی تابعی از شناخت فرد به حساب آید در این صورت، انسان بدون اینکه در قید و بند خصوصیات خارجی باشد، پدیدهها را دستهبندی مینماید. خواه این دستهبندی ذهنی، واقعیت خارجی نیز داشته باشد یا نداشته باشد. اینگونه دستهبندی تنها برای خود فرد قابل استفاده است و جنبه شخصی خواهد گرفت؛ درحالیکه مقولهبندی منطقی علاوه بر ذهنی بودن، مفاهیم را از منشأ خارجی آنها انتزاع مینماید و همچنین اصل تعین مقولات را به رسمیت میشناسد و بر این باور است که ذهن تنها مقولات را کشف میکند.
اصل دوم: لزوم عنصر مشترک
یکی دیگر از پیشفرضهایی که در مقولهبندی منطقی وجود دارد، این است که در تمامی مصادیق یک مفهوم، عنصر مشترک یافت میشود و به دلیل وجود این عنصر، آن مفهوم خاص بر تمام مصادیق خود صدق میکند. در برخی موارد این عنصر مشترک همان ماهیت است که جنبه متافیزیکی دارد؛ یعنی از سویی ذهنی و از سوی دیگر وجه اشتراک مصادیق است. مصادیق خارجی نظیر