163
معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی

از جهان و عکس‌العمل ما به جهان، ارزیابی ما از شرایط فیزیکی که با آن روبه‏رو می‏شویم و ماهیت و معنای آنها مرتبط هستند. دقیقاً همان‏طور که عناصری از تجربه حسی ممکن است با سیستم خاص شناختی (و حتی حوزه‏های ذهن) که اختصاص داده می‏شود به پردازش محرک ادراکی، مرتبط باشد. این ابعاد از تجربه ممکن است با سایر سیستم‏های شناختی و عصبی مرتبط شوند؛ مانند آنها که با انگیزه مرتبط هستند. برخی از آنها ممکن است با سطح‏های مختلفی از پردازش در کل سیستم شناختی متناظر باشند. برای مثال تشبیه به طور طبیعی نیاز به دو مقدمه منطقی به عنوان ورودی دارد. آنچه ماهیت طرحواره عکس‏العملی را تشکیل می‏دهد راهی به این طرحواره‏های تصویری مکمل غیرحسی دارد.

اَبَرطرحواره‏ها

یکی از مهم‏ترین نقش‏هایی که به طرحواره‏های تصویری در ادبیات زبان‏شناسی شناختی نسبت داده شده این است که طرحواره‏های تصویری مجوز و محدودکننده نقشه برداری یک مفهوم بر روی مفهوم دیگری هستند. بحث‏هایی که درباره استعاره در بالا ذکر شد برای پیچیدگی و امکان معرفت به ترتیب این دیدگاه را اثبات می‏کند که مفاهیم مبدأ و مقصد استعاره باید در ساختار تصویری - طرحواره‏ای شریک باشند.

ازآنجاکه مفاهیم مقصد استعاره‏های اولیه هیچ‏گونه محتوای ادراکی (حسی) ندارند بنابراین هیچ ساختار تصویری – طرحواره‏ای برای حفظ کردن وجود ندارد. آیا این به معنای آن است که مفاهیم مبدأ و مقصد در استعاره‏های اولیه هیچ اشتراکی با هم ندارند؟ برخی معناشناسان شناختی معتقدند که آنها ساختار را به اشتراک می‏گذارند اما در یک سطح انتزاعی‏تر از آن چیزی که در


معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
162

نیستند ما تمایزی را حفظ می‏کنیم که شناخت‏های مهمی در ماهیت و توسعه ساختار مفهومی به بار می‏آورد. مفاهیم حسی - ادراکی جایگاه خاصی در تفکر انسان دارند و ما با مشخص کردن طرحواره‏های تصویری به عنوان نمایندگان طرحواره‏ای از تجربه ذاتاً فیزیکی، نقش خود را به عنوان مجریان سازماندهی‏کننده شناخت ایفا می‏کنیم. این تأکید بر تجربه ادراکی - بدنی جای طرحواره‏های تصویری را در تحقیقات روان‏شناسی در داخل بدن قرار می‏دهد و حوزه‏های دیگر نشان می‏دهد که بازنمودهای ذهنی از تجربه ادراکی برای شناخت، محوری هستند.

طرحواره‏های واکنشی یا عکس‏العملی

اگر طرحواره‏های تصویری نمایندگان واحدهای بنیادین تجربه‏های حسی هستند بنابراین ما راه دیگری برای ارجاع به انواع طرحواره‏ها نیاز داریم که با این تعریف خارج می‏شوند. چگونه ممکن است ما انواع طرحواره‏های ارجاع یافته در زبان را این گونه توصیف کنیم که به تجربه‏های حسی نظیر چرخه، مقیاس، فرایند و غیره اشاره نمی‏کنند؟ گفتیم که مفاهیم مبدأ یا استعاره‏های اولیه محتوای تصویری دارند درحالی‏که مفاهیم مقصد متناظر محتوای عکس‏العملی دارند. اگر استعاره‏های زیر را مورد نظر قرار دهیم، می‏توانیم ماهیت حسی مبدأ و ماهیت غیرحسی مقصد را تشخیص دهیم:

در شناخت خدا، آنجا که باید باشیم نیستیم. ما راهی طولانی برای رفتن داریم.

مبدأ: رسیدن به مقصد

مقصد: دستیابی به هدف

مفاهیم مقصد به عناصری از تجربه ذهنی ارجاع می‏یابند که تنها برای مفاهیم مبدأ متناظر بنیادین هستند اما از یک نوع متفاوت. آنها به تفسیرهای ما

  • نام منبع :
    معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد رکّعی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1759
صفحه از 369
پرینت  ارسال به