نیستند ما تمایزی را حفظ میکنیم که شناختهای مهمی در ماهیت و توسعه ساختار مفهومی به بار میآورد. مفاهیم حسی - ادراکی جایگاه خاصی در تفکر انسان دارند و ما با مشخص کردن طرحوارههای تصویری به عنوان نمایندگان طرحوارهای از تجربه ذاتاً فیزیکی، نقش خود را به عنوان مجریان سازماندهیکننده شناخت ایفا میکنیم. این تأکید بر تجربه ادراکی - بدنی جای طرحوارههای تصویری را در تحقیقات روانشناسی در داخل بدن قرار میدهد و حوزههای دیگر نشان میدهد که بازنمودهای ذهنی از تجربه ادراکی برای شناخت، محوری هستند.
طرحوارههای واکنشی یا عکسالعملی
اگر طرحوارههای تصویری نمایندگان واحدهای بنیادین تجربههای حسی هستند بنابراین ما راه دیگری برای ارجاع به انواع طرحوارهها نیاز داریم که با این تعریف خارج میشوند. چگونه ممکن است ما انواع طرحوارههای ارجاع یافته در زبان را این گونه توصیف کنیم که به تجربههای حسی نظیر چرخه، مقیاس، فرایند و غیره اشاره نمیکنند؟ گفتیم که مفاهیم مبدأ یا استعارههای اولیه محتوای تصویری دارند درحالیکه مفاهیم مقصد متناظر محتوای عکسالعملی دارند. اگر استعارههای زیر را مورد نظر قرار دهیم، میتوانیم ماهیت حسی مبدأ و ماهیت غیرحسی مقصد را تشخیص دهیم:
در شناخت خدا، آنجا که باید باشیم نیستیم. ما راهی طولانی برای رفتن داریم.
مبدأ: رسیدن به مقصد
مقصد: دستیابی به هدف
مفاهیم مقصد به عناصری از تجربه ذهنی ارجاع مییابند که تنها برای مفاهیم مبدأ متناظر بنیادین هستند اما از یک نوع متفاوت. آنها به تفسیرهای ما