161
معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی

برخی از زبان‏شناسان طرحواره مقیاس را به عنوان یک بعد غیرادراکی ساختار ذهنی سازماندهی می‏کنند که با بی‏شمار ویژگی خاص‏تر دیگر مانند: خوبی، گرمی و قرمزی مرتبط می‏شود.

بحث علیت نشان می‏دهد که علیت مفهومی است که با شبکه‏ای غنی از استعاره همراه است و این که محتواهای ادراکی اگرچه ممکن است با یکدیگر مرتبط باشند اما هنوز یک مفهوم را تشکیل نمی‏دهند. در واقع، دشواری تعریف ماهیت علیت، برای انواع دلایل معروف است. یکی از سختی‏های تعریف علیت این است که، در بررسی دقیق، رابطه بین حوادث به عنوان علت و معلول در موارد مختلف بسیار متفاوت است. برای مثال مکانیسمی که بوسیله آن یک شیء نوعی انرژی را به شیء دیگری منتقل می‏کند نوعاً بسیار متفاوت است با معنایی که در آن یک دستور منجر می‏شود به اینکه یک تابعی عملی را انجام دهد. بسیاری از فیلسوفان از توضیح این که چگونه چنین پدیده‏های مختلفی ممکن است به یک مقوله تعلق بگیرند، گرفتار چالش شده‏اند.

طرحواره‏های حسی

براساس تعریف ارائه شده، طرحواره‏های تصویری با الگوهای تکراری و متناوب از تجربه‏های بدنی خاص مرتبط هستند از جمله تصویرهای حاصل شده از طریق دیدن، شنیدن، لمس کردن، ادراک حرکتی، بو و احتمالاً همچنین احساس گرسنگی، درد و غیره. یک دلیل بر محدود کردن طرحواره‏های تصویری در این روش این است که نمی‏توان در تمایز میان طرحواره‏های حسی و غیرحسی تمایز برقرار کرد. بنابراین مشخصه اصلی استعاره پنهان می‏شود؛ یعنی استعاره‏های اولیه.استعاره‏های اولیه مفاهیم حسی هستند که می‏توانند اغلب با طرحواره‏های تصویری بر روی مفاهیم غیرحسی مشخص شوند. به طور کلی با مرتب ساختن ابعاد تجربه شناختی که در ادراک حسی هستند یا


معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
160

دسته سوم عام‏ترین نوع طرحواره‏های تصوری هستند که طرحواره‏هایی نظیر کمیت عددی را دربرمی‏گیرند. طرحواره‏هایی که در دو دسته قبل بیان شد، نشان می‏دهد که طرحواره‏ها می‏توانند ارائه کننده هر نوع تجربه ادراکی و غیرادراکی در حوزه‏های مختلف باشند. بنابراین تعریفی که از حوزه‏های طرحواره‏های تصویری ارائه می‏شود نشان می‏دهد این حوزه‏ها قلمروهایی هستند که در شمار بسیاری از قالب‏های مورد استفاده در تجربه‏های انسانی یافت می‏شوند. این دیدگاه درباره طرحواره‏های تصوری به عنوان مجموعه‏ای از بازنمودهای ذهنیِ بسیار فراگیر به این نتیجه منجر می‏شود که طرحواره چنانچه حسی یعنی ادراکی باشد کمتر تصوری به شمار می‏رود. برای مثال مفهوم ظرفیت نباید به‏ خصوص طرحواره تصویری به شمار آید با توجه به ارتباط آن با ترتیب‏های فضایی و جوهر مادی که نوعی اولویت مفاهیمی را که برای آن می‏توان به عنوان پایه مستقیم به خدمت گرفت، محدود می‏کند. به همین ترتیب اگرچه دما حوزه‏ای است که برای فهم ما از گستره وسیعی از مفاهیم پیچیده، محوری به شمار نمی‏آید با این حال دانشمندان نتیجه گرفتند که با وجود اینکه حوزه دما حوزه‏ای بدنی و پایه‏ای است و ریشه در تجربه بدنی فیزیولوژیکی ما دارد، اما طرحواره تصوریِ حسی نیست.

اما برخی زبان‏شناسان شناختی درباره اقسام طرحواره‏ها چنین بیان کرده‏اند:

مفاهیمی که بتوان آنها را بدون ارجاع به درک یا تجربه بدنی تعریف کرد بسیار کم هستند. بر اساس این نظریه استعاره‏هایی که درباره یک مفهوم انتزاعی نظیر فرایند یا عشق تشکیل می‏گردند در واقع آن مفهوم را در یک حس مهم تشکیل می‏دهند؛ اما بسیاری از مفاهیم اساسی به طور مستقیم به تجربه ادراکی ما مرتبط نمی‏شوند؛ برای مثال طرحواره‏هایی نظیر چرخه و مقیاس با مفاهیم ادراکی دیگری نظیر دایره و مسیر مرتبط هستند. برای نمونه

  • نام منبع :
    معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد رکّعی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1763
صفحه از 369
پرینت  ارسال به